سناتور کیم فردی باکمالات ، مستبد و مردسالار و دولتمندی بود که خیلی ها از جمله مادلین خواهان او بودن و همین حقیقت باعث میشد پیچک های حسادت خفهکننده خرخرهشُ بچسبه و نزاره نفس بکشه !
*************
اسم فیک : ماشین تحریر قرمز
کاپل : ویکوک ، سیکرت
ژا...
Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.
همه ی ما گاهی حماقت میکنیم و این حماقت پرخون تر از چیزی بود که برامون گفته بودن . مثلا تصمیم میگیری از دین و مذهبی که برات انتخاب کردن فاصله بگیری اما مثل باتلاق به کفشت چسبیده و تو جای اینکه بیای کفشتُ در بیاری با اَره مچ پاتُ میبری. نویسنده ***
.
.
.
گلادیس با لباس زرق برقی گرونقیمتی به طرف طبقهی بالا میرفت تا با برادرزادهی عزیزش صحبتی داشته باشه . با دود سیگاری که کل اتاق رو گرفته بود اخمی کرد : [ تهیونگ عزیز من! قرار شد سیگارُ ترک کنی یه وقت روزنامهنگارا نمیگن چه رئیسجمهوری هستی که اعتیاد داره؟ ]
تهیونگ درحالی که کتشُ درآورده بود و چند دکمه از لباس سفیدش باز شده بود با آستین های بالا رفته بهش نگاه میکرد و ادامهی سیگارشُ میکشید. گلادیس چشمی نازک کرد : [ بگذریم اومدم بگم ماسیمو امشب منتظرته بهتر نیست به خودتون یه فرصتی بدی؟ ]
تهیونگ همچنان ساکت نگاهش میکرد . میتونست متوجه بشه چقدر نفرت ازش ساطع میشه این احترام تا کی دوام داشت ؟ ادامه داد : [ قبول کردم امگای سلطنتی رو پیدا کنم و دارم سعی میکنم مگه نمیبینید علیاحضرت ]
آلفا ابرویی بالا داد و بلاخره سیگارشُ خاموش کرد : [ امپراتریس ]
گلادیس چشماش درشت شد : [ چیزی گفتی والامقام؟ ]
تهیونگ سرد نگاش کرد : [ امگای سلطنتی نیست. اگر من امپراتوری دستمه پس ایشون میشن امپراتریس من .. فهمیدی؟ ]
به تدریج صداش بالا میرفت: [ بهتره امگای منتخب ماسیمو رو هر چه سریع تر برگردونید میلان . کمی کارم تو این کشور طول میکشه]
گلادیس میخواست چیزی بگه که با اجازهی ورود نخست وزیر سیسیلی دهنش بسته شد و احترامی گذاشت . اونوو با لبخند محترمی روبه روش نشست : [ اخم نکن جاش میمونه شب عکاسا برای این چون و چروک اخلاقی یه بیانهی تاکسیک دیگه میدن بیرون ]
تهیونگ به مجله های زیادی که رو میز هتل بود خیره شد هتلی که زبان زد همه بود . یک ساختمان بلندمرتبه و هتل در ایالات متحده آمریکا ، که در منهتن واقع شده.