⏳ Chapter:14

378 59 8
                                    


گایز؟ این چپتر توی کامنت ها ببینمتون ها🫀❤️

-  چیکار کردی؟ تو... چیکار کردی؟

صدای فریاد های حاکی از تعجب جئون توی گوش های نماینده نجوا شد. تهیونگ با ترس چاقو رو از تن پسر جوون غریبه بیرون کشید و دو زانو روی زمین افتاد.
- من... م... من...

خون از سینه ی مهاجم فواره می زد و روی زمین خاکی کشیده می شد. درست مثل یک نقاشی بی اندازه ترسناک.

جئون با ظاهری ژولیده و بهت زده روی زمین افتاده بود و جز یک خراش تقریبا عمیق روی چهره اش آسیب دیگه ای ندیده بود.
اما تهیونگ از درون متلاشی شده بود...
- خدای من... خدای من...

تهیونگ نالید و چاقو رو زمین انداخت، خودش رو به هیکل ثابت غریبه نزدیک کرد و تمام تلاشش رو به کار برد تا جریان خون رو متوقف کنه؛ بی فایده بود.
- زنده... زنده است...

اما جئون سریع تر از اون عمل کرده بود، درحالی که خون غریبه تمام سر و روی ایت بوی رو آغشته می کرد جئون آهسته انگشتش رو از گردن پسر جدا کرد.

فقط لحظه ای مکث کرد تا با چشم های گشاد شده از ترسش به چشم های خیس تهیونگ زل بزنه و با صدای ضعیفی خبر بده:

انگار معنا کردن اون کلمه ی پنچ حرفی سال ها برای ذهن از کار افتاده ی تهیونگ طول کشید.
"مرده"
"مرده..."

- نه... نه بابا...

خیال می کرد با انکار کردن اون موضوع می تونه اتفاقی که افتاده رو تغییر بده.
به تن خیس از خون غریبه که حالا چیزی بیشتر از یه جناز نبود چنگ زد و هر دو دستش رو روی زخم گذاشت.
- اون زنده است... زنده می مونه...

نمی دونست مشغول انجام چه کاریه... به خودش اومد و متوجه شد مشغول دادن احیای قلبی به بدن بی جون غریبه است.
- ولش کن... اون مرده تهیونگ...

- نه!

تهیونگ نعره زد و با بغض به سینه اش فشار آورد.
اشک از چشم های سرخش جاری شده بود و دست هاش تا آرنج به سرخی می زدن.

در مقابل تلاش های بی وقفه ی اون، حرکات آروم و ناامید جئون اغراق آمیز و غیر واقعی به نظر می رسیدن.
عرق سرد به خوبی روی چهره اش نمایان بود و تنش می لرزید.

بین صدای رعب آور نفس نفس های تهیونگ، جئون زیر لب گفت:
- ببین... چیکار کردی... دیگه تمومه...
- می... می بریمش بیمارستان. بیا کمک کن...

سکوت جونگ کوک باعث شد تهیونگ صداش رو بالاتر ببره:
- با توام عوضی! یه بار... یه بار تو نجاتم بده... خواهش می کنم...

اما جئون به زحمت نماینده رو از جنازه جدا کرد و به شونه هاش چنگ انداخت:
- به من نگاه کن تهیونگ، خواهش می کنم.

- کشتمش... من کشتمش... اما قسم می خورم...
- گوش بده!

جئون تقریبا فریاد زد و نماینده رو به خودش آورد:
- می خوام کمک کنم، می خوام توی دردسر نیفتی ایت بوی، قسم می خورم.
- تو تنهام گذاشتی! همیشه اینکارو می کنی! لعنت بهت!

SAVE THE JEON! | KookV ᴼⁿᵍᵒⁱⁿᵍDonde viven las historias. Descúbrelo ahora