⏳ Chapter: 05

1.6K 331 124
                                    

دقایقی طول کشید تا بالاخره قطار مثل کرم غول پیکری توی سیاهی و سرمای شب گم شد و صداش به سرعت چرخ هاش از اونجا فاصله گرفت.
اون بین صدای نفس نفس و سرفه می اومد.
- احمق!

صاحب صدای بم تقریبا جیغ زد و صداش روی سر پسر درشت هیکل تر آوار شد.
قطار رفته بود، تهیونگ درست توی آخرین لحظه جئون رو کنار کشیده بود و حالا سرش داد می زد.

جئون دهن باز کرد:
- توضیح می...

اما قبل از اینکه توضیح بده سیلی پر حرص تهیونگ محکم به صورتش خورد و صدای بلندی ایجاد کرد که مثل زنگ توی سرش پیچید.
- آه...

جئون زیر لب ناله کرد اما دهنش رو بسته نگه داشت. طعم خون رو روی زبونش حس کرد.

گونه اش نبض می زد و زق زق می کرد اما سوای هر فکری که بعد از زنده بیرون اومدن از اون مرحله توی سرش بود به این فکر کرد که تهیونگ صورتش رو لمس کرده‌...

برای یک لحظه فقط صدای نفس های سنگین تهیونگ توی گوشش پیچید و بالاخره سرش رو بالا برد. خون جمع شده توی دهنش رو به کناری تف کرد و پوزخند جذابی زد:
- دستت سنگینه ایت بوی!

خیره به چشم های عصبانی تهیونگ گفت و سیلی دوم رو هم حق خودش دونست. دست خودش نبود، می خواست وانمود کنه همه چیز مرتبه و می دونست این قضیه پسرک رو حتی عصبانی تر می کنه.

کاش می تونست توضیح بده که چاره ای نداره، نه راه فراری نه روزنه ای برای سرپیچی از دستورات... اما محکوم به سکوت بود!
- عوضی... آشغال...

زیر لب گفت و پشت بندش نعره زد:
- دیگه اینجوری منو نترسون بیشعور! فهمیدی؟

جونگ کوک بی درنگ گفت:
- بله چشم.

لحنش به کلماتش نمی خورد و تهیونگ نمی تونست بفهمه الان جدیه یا داره مسخره اش می کنه. این باعث شد خونش بیشتر از قبل به جوش بیاد و لب باز کنه:
- خفه شو!

جئون نیمرخی که از دست پسر دور مونده بود رو نشون داد و پرسید:
- یکی اینور نمی زنی؟

دوست داشت از تهیونگ بشنوه که نگرانش شده، بهش فکر کرده و... دوستش داره! حتی اگر باعث می شد یه سیلی دیگه بخوره.

تهیونگ نفس گرفت تا خودش رو آروم کنه، اصلا خبر نداشت که جئون توی چه جهنمیه و چه قدر خودش رو برای انجام کاری که توی ذهنشه کنترل می کنه.
-اگه باز...

- چقدر خوشگلی...

انگار این دفعه نوبت جئون بود که حرفش رو قطع کنه. اما نه به روشی که خودش در پیش گرفته بود.
تک قدم فاصله ی بینشون رو به سرعت برق طی کرده بود و فقط قدر یک پلک زدن تعلل کرد تا خم بشه و لب های گرمش رو روی لب های باز پسر بذاره.
نفس تهیونگ بند اومده بود...

جئون خیلی زود به بوسه ی بی خبرش عمق داد تا هردوشون رو از شوک خارج کنه اما تهیونگ هنوز خشکش زده بود. طعم خونی که با سیلی خودش توی دهن پسر نشسته بود رو می چشید و ناخودآگاه خودش رو تسلیم لب های بی شرم و حیای جئون می کرد که انگار قصد داشتن زنده زنده بخورنش!

SAVE THE JEON! | KookV ᴼⁿᵍᵒⁱⁿᵍWhere stories live. Discover now