- سوهیون گفت بیام...
- آره.جیمین بعد از شنیدن دومین "آره" ساکت شد و لب هاش رو به هم چسبوند. هرچند برای فهمیدن هر چیزی که مرد می خواست بهش بگه عجله داشت.
- چقدر می دونی؟جیمین مردد بود، هنوز نمی دونست می تونه به کل ماجرا مطمئن باشه یا نه. اما این بار اولی نبود که خطر می کرد. دستگیر شدن و انداختن خودش توی دام جانگ بعدش هم دستبرد به وسایلش و حالا هم اونجا...
- می دونم که لا به لای اون مراحل احمقانه، قتل، دزدی اسناد و خیلی چیز های دیگه وجود داره.حالت چشم های مرد جوون عوض نشد اما صدای پوزخندش بین اون همه صدا خیلی ضعیف به گوش جیمین رسید:
- پس هیچی نمی دونی...
- بهم بگو!غریبه نگاهی به اطرافش انداخت و آروم تر ادامه داد:
- داستان از جایی شروع شد که یه مرد جوون دلش خواست رئیس جمهور بشه...
جیمین اخم کرد، امید داشت مرد چیز بیشتری بهش بگه.غریبه ادامه داد:
- اما حریص بودن، رذل و بی حد و مرز بودن هیچ ترکیب خوبی با بلند پروازی نیست.
مرد ماسکش رو روی چهره مرتب کرد، بارمن هنوز هم برنگشته بود، یعنی از قبل با مرد هماهنگ کرده بود که اونجا رو برای حرف زدنشون خالی کنه؟- هیچکس اونقدر احمق نیست که اقدام کنه جلوش رو بگیره. چون اون نه ارتشی داره نه اسلحه ای و نه طرف سیاسی واضحی... همه چیز در خفا و با دستای جوون های همین کشور انجام میشه. درست مثل یه بازی مسخره!
- من نمی فهمم...- اون نیست که پسر کاندیدا رو کشت یا دست به ریز ریز کردن آمار جمعیت این کشور زد... سو هیونه که تروریسته، منم که دزدی کردم و احتمالا یکی اون بیرون هست که براش جاسوسی می کنه. ما همه وسیله ایم. به همین سادگی.
جیمین با ابرو های بالا پریده تکرار کرد:
- آمار جمعیت؟- تو نمی تونی جلوی میلیون ها نفر آدمی که باهاشون بازی می کنه در بیای... هیچ جرمی گردنش نیست بچه جون. فقط ماییم که اگر اعتراف کنیم یا خودش یا قانون سرمون رو زیر آب می کنه.
جیمین به سوجوی مرد خیره شد و با هیجان و ترس لب زد:
- به زودی رئیس جمهور میشه... اما باید قبلش به خیلی ها باج بده.
غریبه دوباره انگشت هاش رو دور لیوان سوجو چرخوند:
- روی جون بازیکن ها شرط بندی راه انداخته... براش هر کاری که بخواد انجام میدن و از زنده و مرده اشون هم پول درمیاره. الحق که کارش درسته.- درست؟
جیمین نفهمید دست های مشت شده اش رو محکم به میز کوبیده:
- هیونگِ من خودش رو به خاطر اون عوضی و آرزو هاش کشت می فهمی؟
چند نفر برگشته بودن و نگاهش می کردن:
- به نظر تو کارش درسته؟ جواب بده!- خودت رو کنترل کن تا جفتمون رو به کشتن ندادی!
جیمین ساکت شد اما چونه اش از خشم لرزید:
- میخوای تنهایی چیکار کنی؟ بکشونیش دادگاه؟ با کدوم مدرک؟
- پس بشینم و تماشا کنم تا نوبت مرگ خودم برسه؟
STAI LEGGENDO
SAVE THE JEON! | KookV ᴼⁿᵍᵒⁱⁿᵍ
Fanfictionنماینده ی همه چیز تموم کلاس و شر ترین پسر مدرسه، سایه ی همو با تیر میزنن. اما مشکل اینجاست که نماینده کراش وحشتناکی روی اون عوضی داره! تا اینکه یه شب... یه ناشناس به نماینده پیام میده... ■ کاپل اصلی: KookV ■ کاپل فرعی: NamMin - Hopemin ■ ژانر: هیجا...