part 2

387 47 0
                                    

در رو بستن و به در تکیه دادن
میگن عاشقا بعد از یه مدتی شبیه هم میشن
اگر کسی میتونست اون دوتا رو ببینه به این حرف یقین پیدا میکرد
جوری که یه پاشون دراز و پای دیگه خم شده و دست های راستشون توی موهاشون
تنها تفاوت مکانشون بود
جیسونگ توی اتاقی بود که هر شب خاطراتشون رو با مینهو مرور میکرد و گاهی تو خواب و خیالاتش اون رو میبوسید ، نوازش میکرد و بارها و بارها به لینو احساسش رو اعتراف کرده بود ولی فقط دیوارای اتاق شنیده بودنش ، فقط پتوش به اغوش کشده بودش و فقط بالشتش اشکاش رو پاک کرده بود ،
اون اتاق پر از مینهو بود در حالیکه هیچ مینهویی اونجا نبود
مینهو تکیه داده بود به در حمومی که بارها با تفکر به اینکه چی کار کنه کلافگیشو دیده بودن ، بارها اشک هایی که با فکر به جیسونگ ریخته بود رو قطره های اب همراهی کرده بودن
جیسونگ روی تخت دراز کشیده بود و هرچیزی به جز خواب اون رو سمت خودش میکشوند ، صدای بسته شدن اب ، باز شدن یه در ، بسته شدن ، باز شدن در اتاق کناری که متعلق به هیونجین و مینهو بود و بسته شدنش
با فکر اینکه مینهو از حموم بیرون امده بلند شد و حولش رو برداشت و سمت در رفت داشت از کنار اشپزخونه رد میشد که هیونجین رو دید
_هی جیسونگ خوابت نبرد؟
+نه، تو چرا بیداری؟
_تشنم بود گفتم بیام اب بخورم
و لیوانش رو بالا گرفت
سری تکون داد و سمت در حموم رفت و قبل از اینکه هیونجین بتونه بهش هشدار بده که مینهو هنوز حمومه وارد حموم شد و در رو بست
هیون با دهن باز به در بسته شده ی حموم نگاه کرد و شمارش معکوس رو شروع کرد
_۳...۲...۱
صدای جیغ جیسونگ با صدای قهقه ی هیونجین ترکیب شد
بهت زده به مینهو لخت نگاه میکرد ، به خودش امد و برگشت و شروع کرد تند تند توضیح دادن
_من صدای قطع شدن اب رو شنیدم بعدم صدای در حموم و بعد صدای در اتاق فکر کردم تو از حموم بیرون امدی
+نه نه من اب رو بستم به سرم شامپو بزنم تشنم بود در و باز کردم که هیونجین رو دیدم پشیمون شدم، احتمالا صدای در اتاق از هیونجین بوده
جیسونگ با یاداوردن هیونجین که هنوز صدای خندش میومد سک سکه ای کرد و از خجالت سرخ شد

--------

هیونجین به ساعت نگاه کرد حدودا پنج دقیقه بود که جیسونگ تو حموم بود و بیرون نیومده بود
فلیکس خمیازه ای کشید و خواست سمت اشپزخونه بره که هیونجین رو در حالی که چهار زانو رو به رو در حموم نشسته بود چند ثانیه یه بار به ساعتش نگاه میکرد رو دید
اروم سمتش رفت و صداش کرد
_هیون، چی کار میکنی؟
هیونجین با ترس بالا پرید و هی بلندی کشید که فلیکس سریع کنارش نشست و دستش رو رو دهنش گذاشت
_هیییی چته بقیه رو بیدار میکنی
و اروم همینجور که تو فاصله چند سانتی صورت هیونجین بود دستش رو از دهنش برداشت و توی چشماش خیره شد
+جیسونگ بیدار شد امد رفت تو حموم
فلیکس در همون حال متعجب به هیون نگاه کرد و منتظر ادامه صحبتاش بود
+مینهو هنوز تو حموم بود
گیجی فلیکس که حالتشو خیلی کیوت کرده بود مخصوصا تو اون فاصله باعث شد هیونجین دست فلیکس رو بگیره تو بغلش بشونتش و به سمت در حموم برگردونه
سرش رو اروم رو شونه فلیکس و جوری که نرمی صورتش گردن فلیکس رو قلقلک میداد گذاشت و اجازه داد نفس های داغش پشت گردن و لاله های گوش فلیکس رو به بازی بگیرن و فلیکس نیاز داشته باشه برای شنیدن زمزمه های تو گوشش تلاش کنه
_مینهو تو حموم بوده ، جیسونگ رفته تو حموم و ده دقیقست که توی حمومه ،خب این یعنی چی؟
و با پایان حرفش نگاهش رو از گوش و گردن فلیکس گذروند و دماغش رو اروم از گردن تا فک فلیکس کشید
فلیکس که نقطه ی حساسش گردنش بود و هیونجین خوب ازش خبر داشت ، سرش رو سمت هیون چرخوند و در چند سانتی لب های هیونجین جوری که گاهی لب هاش اشاره ای به لب های هیونجین میکرد و هیونجین رو مست میکرد ، خمار پرسید
_با هم دارن دوش میگیرن؟
+اگر با هم قش نکرده باشن ، احتمالا دارن با هم دوش میگیرن
هیونجین نمیدونست چش شده ولی اون شب نمیخواست جلوی خودش و نیازش به نوازش کردن فلیکس رو بگیره و فلیکس با مخالفت نکردن بهش اجازه پیشروی بیشتر رو داده بود
اروم دستش رو از کمر تا ناف فلیکس کشید و دستاش رو زیر لباس و روی پوست لطیف فلیکس قفل کرد و محکم فلیکس رو به خودش چسبوند و سرش رو جوری که لب هاش اول لب های فلیکس و چونه و مسیر رسیدن به شاهرگ فلیکس رو طی کنه توی گردنش فرو کرد و  بوسه ارومی روی گردنش درست ناحیه زیر گوش فلیکس زد و باعث شد فلیکس سرش رو از پشت کامل روی شانه هیون قرار بده تا فضای بیشتری بهش برای ادامه کارش بده و دستش رو اروم از دست حلقه شده هیونجین تا پشت گردنش کشید و دستش رو توی موهای هیونجین فرو کرد و نوازش کرد و سرش رو به گردنش فشار داد
*چی کار میکنین؟

Dare Or TruthWhere stories live. Discover now