part 14

177 24 0
                                    

نیم ساعت از وقتی که کلافه بالشتش رو از کنار هیونجین مثلا خواب برداشته بود و روی زمین گذاشت بود گذشته بود ولی خوابش نبرده بود
زیر لب فحشی به خودش و هیون داد و بالشتش رو روی تخت کنار هیونجین گذاشت و در مورد پیشنهادش فکر میکرد که خواب افسار تفکرش رو به دست گرفته بود
با احساس ضربه محکمی که تو سینش خورد چشماش رو باز کرد
میدونست فلیکس بدخوابه ولی گویا از اخرین بار بدتر هم شده بود
خواست دست دیگش رو محکم به شکم هیونجین بکوبه که دستش تو دست هیونجین قفل شد و پایین اورده شد
یه دستش رو از زیر سر فلیکس رد کرد و دست دیگش رو دور کمرش انداخت و دستاش رو بین بدناشون قفل کرد و پاش رو دور پای فلیکس انداخت و  در همون حال خوابید
___
نزدیکای ظهر بود که با صدای ضربه خوردن به در چشماش رو باز کرد و با جای خالی فلیکس مواجه شد
_هیونجین بیا شام بخوریم
+هیونگ تازه ناهار خوردیم
_ما استخر بودیم گشنمونه
+نه من نمیخورم ، شما بخورین
_پس اگر میخوای بری استخر پاشو برو
بلند شد و حوله و مایوش رو برداشت و از کنار بچه ها گذشت و بهشون سلام کرد و بدون توجه به نبود فلیکس سمت استخر رفت
مایو و وسایلش رو دم استخر گذاشت و با بالا اوردن سرش با یه فرشته خیس گوشه استخر رو به رو شد
تمام لباساش رو در اورد و بدون پوشیدن مایو ،اروم وارد اب شد و از پشت به فلیکس که توی افکار خودش غرق شده بود نزدیک شد
اروم دستش رو از کنار پهلوش رد کرد و سرش رو توی گردنش فرو کرد
فلیکس ترسیده هی کشید
هیونجین لاله گوشش رو گاز ارومی گرفت و با زمزمه کردن "منم اروم باش " همزمان لب هاش رو به گوشش میکشید
_ولم کن هیونجین
+فلیکس بگو که توام میخوای
و اروم دستش رو روی شکم لخت فلیکس به حرکت دراورد
فلیکس چشماش رو محکم بست و دستش رو روی دست هیونجین گذاشت تا متوقفش کنه و لرزون جواب هیونجین رو داد
_نمیخوام هیونجین
+بدنت ولی داره چیز دیگه ای رو میگه
فلیکس با برخورد بدن هیونجین به کمرش داشت کنترلش رو از دست میداد که هیونجین دستش رو سمت پهلوی فلیکس برد و برش گردوند و بین خودش و دیواره استخر گیرش انداخت و همینجور که به چشمای فلیکس نگاه میکرد سرش رو جلو برد و گوشه لب فلیکس رو بوسید
فلیکس میدونست که دیگه نمیتونه مقاومت کنه پس فقط دستش رو توی موی هیونجین فرو کرد و دست دیگش رو از روی شکمش به سمت عضوش میبرد و نرسیده برش میگردوند 
_بچه ها!
+کسی نمیاد دارن غذا میخورن
و لبش رو روی لب فلیکس کوبید
تنها صدایی که تو کل فضای استخر میپیچید صدای خیسی لب هاشون بود و گاهی اخ های فلیکس که بخاطر گاز های ریز هیونجین از لب هاش بود
بعد از چند دقیقه دل کند و جدا شد و نگاه هردوشون رو نخ شفاف بین دهناشون خیره موند
+فکر کنم وقتشه لی فلیکس ، جوابم چیه؟
_هیچ کس نمیفهمه
هیونجین پوزخندی زد و سرش رو سمت نیپلای فلیکس برد و گاز اروم گرفت
+تا وقتی که تو خودتو کنترل کنی ، کسی نمیفهمه
_اههه....هیون...جین...حتی... لینو...نمیفهمه
بخاطر نفس نفس زدنای کنترل کننده ی اه های گاه و بیگاهش جملش رو نمیتونست کامل بگه و این تقصیر هیونجینی بود که اروم زبونش رو دورانی دور نیپل فلیکس می کشید و میمکید
دستش رو از روی پهلو و شکم فلیکس به گردنش رسوند و همینجور که دستش دور گردنش حلقه کرده بود با انگشت اشاره سر فلیکس رو عقب داد تا فضای بیشتری برای دسترسی به گردن فلیکس داشته باشه و مک های محکم و عمیقش رو از روی نیپل به گردنش رسوند
_هیون...اههههه...اروم تر
دستاش رو سمت مایو فلیکس برد و رو به پایین هلش داد و پهلوی فلیکس رو گرفت و لب استخر نشوندش و بین پاهاش قرار گرفت و عضو فلیکس رو هندجاب کرد و اه فلیکس رو بین لباش خفه کرد
فلیکس لباش رو جدا کرد و سرش رو روی شونه هیونجین گذاشت و اروم گردن و گوش هیونجین رو میبوسید
_زودباش هیون
هیونجین عقب کشید و به چشمای خمار و چهره پر شهوت فلیکس نگاه کرد و نیشخند ریزی زد و بدون توجه به خواسته قلبش سمت دیگه استخر رفت و بلند گفت
+لی فلیکس یونگ بوک مگه نگفتی کسی نمفهمه اگر صدات اینجا در بیاد همه میفهمن پس ادامش باشه برای شب
و با برداشتن وسایلش سمت حموم استخر رفت تا دوش بگیره و فلیکس رو مبهوت ول کرد
با تمام دردی که بخاطر تحریک عضوش داشت دوشش رو گرفت و وقتی بیرون رفت دیگه فلیکس اونجا نبود

Dare Or TruthWhere stories live. Discover now