عکاس از عکس محشری که گرفته بود راضی بود ولی همچنان نگفته بود حالتشون رو عوض کنن
فلیکس احساس کرد الان موقع اذیت کردن هیونجینه، بیشتر بهش چسبید و اروم دستش رو روی دست هیونجین که دور کمرش بود کشید و توی دستاش قفل کرد برگشت رو به هیونجین و اول توی گردنش نفسش رو ازاد کرد و بعد توی فاصله دو سانتی صورت هیونجینی که چشماش رو برای کنترل خودش بسته بود شروع به حرف زدن با مقداری ناز کرد و باعث باز شدن و خیره شدن چشم هیون بهش شده بود
_هیونجینا احیانا با این حالتمون یاد چیزی نیافتادی؟ هم البته هیچ وقت یادت نرفته بود
سرش رو کج کرد و تو گوش هیونجین زمزمه کرد
_همینجوری به فرار کردن ادامه بده، تا وقتی توجیحی برای کار اون شبت پیدا کنی
هیونجین با چشمای خمار به فلیکس نگاه کرد و مینهو جیسونگ که از قصد فلیکس با خبر بودن داشتن ریز ریز به هیونجین بیچاره میخندیدن
$واووو فلیکس مرسییییی ، واقعا عکسا عالی شد ، هیونجین میتونی بری ، مینهو نوبت توا
_به نظرم همین حالت خوبه با مینهو هیونگ بریم
جیسونگ به مینهو نگاه کرد و با بهت گفت
+فلیکس قصد کشتن هیونجین رو داره؟ نگاهش کن از عصبانیت بنفش شده
*هیونجین واقعا بدبخته ، چون قراره با فلیکس همکاری کنم
و لپ جیسونگ رو کشید و سمت فلیکس رفت
استف امد و دو تا صندلی رو به روی پرده سفیر رنگ گذاشت و تا امد به مینهو و فلیکس ژست بده فلیکس نذاشت و خواست خودشون ژست انتخاب کنن
به مینهو نگاه خبیثانه انداخت و وقتی تاییدیه گرفت یکی از صندلی هارو کنار گذاشت و روی پای مینهو نشست و رو به استف گفت
_چون یه عکس اینجوری از جیسونگ و مینهو پخش شده فکر میکنم بهتره همچین عکسی با کسی دیگه بگیره که فکر کنن این روابط بخاطر کمپانیه
استف که بنظرش پیشنهاد خوبی بود سری تکون داد و به عکاس اشاره کرد
فلیکس دستش رو روی شونه مینهو گذاشت و رو به مینهو گفت
_ببخشید هیونگ ممکنه جیسونگ از دستت ناراحت شه ولی الان سوزوندن هیونجین برام الویته
+اوکیه ، تلافی ژست عکاسی اون دوتا رو باید بگیریم یا نه؟
جیسونگ که میدونست فلیکس برای چی داره این کارو میکنه ولی ته دلش از دستی که رو پهلو فلیکس نشسته بود دلخور بود ، دلش میخواست اون عکس رو فقط خودش با مینهو داشته باشه نه اینکه کسی دیگه جاشو بگیره سمت هیونجین برگشت تا حال اون رو ببینه که با دست های مشت شده و رگ های بیرون زده و صورتی که از عصبانیت رنگش رو به بنفشی میرفت رو به رو شد
احساس کرد اگر ارومش نکنه ممکنه سکته کنه
سمتش رفت و دستش رو روی شونه هیونجین گذاشت
_هیون اروم باش ، این فقط عکاسیه
+رو پای مینهو نشسته ، تو ناراحت نیستی از کسی که هممون میدونیم دیوونه وار عاشقشی
_هستم ولی این عکاسیه و فقط ژسته واقعیت نیست
+اینکه عکاس یه ژست رو بده با اینکه خودش این ژست رو بگیره فرق داره هان و اینکه میدونم تمام عکسامون باهم فقط ژسته و واقعی نیست دردناک تره
جیسونگ دلش برای هیونجین سوخت ولی میدونست هر حرفی میتونه رو دوستیش با فلیکس تاثیر بزاره برای همین برگشت جوری که اون دوتا نتونن صورتشو ببینن
_فلیکس هم حس تورو داره ، شاید یکیتون باید یه قدم جلو بزاره تا...
+اینطور نیست ، فلیکس فقط بازی و سرگرمی جدید میخواد و اون سرگرمی منم
برگشت و جیسونگ غمگین رو تنها گذاشت ، جیسونگ ناخوداگاه دلش برای هیونجین سوخت و برگشت و با دلخوری به مینهو و فلیکس که نگاهش میکردن نگاه کرد و پشت هیونجین از در بیرون رفت
فلیکس بعد بیرون رفتنشون از روی پای مینهو بلند شد و صندلی و اورد و ژست دوستانه ای گرفت و عکاسی رو تموم کرد
YOU ARE READING
Dare Or Truth
Fanfictionاگر یه روزی توی یه بازی مجبور بشین شخصی که همیشه روش کراش داشتین رو ببوسید به نظرتون بعدش قراره چه اتفاقی بیوفته؟ یا اگر مجبور شین خودتون یه بازی رو شروع کنید با کسی که دوستش دارین ولی نمیدونید دوستتون داره کاپل های اصلی : مینسونگ و هیونلیکس کاپل ف...