فردای اون روز هر چقدر منتظر شدن که جیسونگ برای عکسبرداری اماده بشه عین خیالش نبود
همه میدونستن چقدر لجبازه و تنها کسی که حریف لجبازیش میشه مینهو هست که اون هم الان تو جبهه جیسونگ بود
استف ها تنها کاری که تونستن بکنن لغو تعلیق مینهو بود و حالا مینهو و جیسونگ برای عکاسی امده بودن و همراهشون فلیکس و هیونجینی که بعد اون شب به ندرت سمت هم میرفتن و تا جای ممکن از هم فرار میکرد و حالا گیر افتاده بودن
نوبت عکس برداری تکی از هیونجین بود که جیسونگ سمت فلیکس رفت
_ببخشید
+چرا؟
_واضحه داری از هیون فرار میکنی و حالا بخاطر ما
+جیسونگ تو قل منی یادت رفته؟ مهم نیست ، اتفاقا الان موقعیت عالی برای اذیت هیونجین
*ازت خوشش میاد ، قبلا دوست بودین ولی الان وایب دوست نمیدین
+هیونگ، فکر نمیکنم اینطور باشه
فلیکس فکر میکرد هیونجین بخاطر نیازش سمتش رفته مخصوصا بعد از رفتار اون شب هیونجین
+فرار کردن هارو هیونجین شروع کرده ، وقتی ادم از کسی خوشش بیاد ازش فرار میکنه؟
*فلیکس بستگی به اتفاق قبل از فرار داره ، من نمیدونم بینتون چی گذشته ولی میدونم هیونجین ازت خوشش میاد ، از رفتارش پیداست ، همونطور که از اخلاق من کامل واضح بود از جیسونگ خوشم میاد ولی جیسونگ فکر کنم باهاتون موافق نبود
فلیکس از اینکه مینهو انقدر واضح این حرف رو با حضور جیسونگ زده بود تو بهت رفت و به مینهو نگاه کرد
جیسونگ از واکنش سکته مانند فلیکس خندش گرفت و روی شونه فلیکس زد و حواسش رو به خودش داد
_با مینهو موافقم ، من واقعا حتی فکر میکردم مینهو ازم بدشم میاد چه برسه به اینکه دوسم داشته باشه
فلیکس سکته دوم رو هم رد کرد
جیسونگ با صدا شدن اسمش با خنده دستی به شونش زد و اروم "بعدا توضیح میدمی" گفت و برای عکس برداری رفت و فلیکس روبا هزار فکر تنها گذاشت
عکس برداری با چیزی که فکر میکرد متفاوت بود
فکر میکردن که قراره مومنت بیشتری بدن ولی انگار استف ها هم لج کرده بودن و قرار بود مینهو و جیسونگ با فلیکس و هیونجین عکس برداری داشته باشه
$جیسونگ دراز بکش ، هیونجین تو روش خم شو
نگاه فلیکس به مینهو کشیده شد ، اون همیشه رو جیسونگ حساس بود و الان فلیکس با شنیدن اون حرف ها میدونست که مینهو هیونجین رو بار ها توی فر گذاشته پخته و در اورده زنده کرده و دوباره از اول توی فر گذاشته
هیونجین بدبخت بی خبر از همه جا داشت به حرف استف ها گوش میکرد و اصلا حواسش به مینهو نبود ولی نگاه های فلیکس به مینهو رو میتونست ببینه و همین عصبیش میکرد و باعث میشد بیشتر از حرف عکاس تو صورت جیسونگ خم شه انگار داشت انتقام نگاه فلیکس رو از مینهو بیچاره و در حال سکته میگرفت
بعد از پایان عکس برداری جیسونگ و هیونجین ،نوبت هیونجین و فلیکس بود
$هیونجین بشین و پاهات را باز کن و یکیش رو خم کن، افرین ، فلیکس لطفا جلو هیونجین بشین و دستت رو بزار رو زانوش ، خوبه ، هیونجین دستات رو دور فلیکس حلقه کن
فلیکس و هیونجین حدودا حالت اون شب رو گرفته بودن و هر دو یاد اون شب افتاده بودن و این فلیکسی که میخواست از این موقعیت برای ازار هیونجین و هورنی کردنش استفاده کنه رو کلافه میکرد
_ببخشیدا ما هم گروهی و دوستیم ، عکس عروسی نمیگیریم که
$اوه فلیکس این کجاش شبیه عکس عروسیه ، شما در حالت عادی هم تو نصف فیلما همینجوری هستین ، عجیبه که داری اعتراض میکنی ، همینجوری وایسا دوتا عکس بگیرم بعد حالت رو عوض میکنیم ، لبخند بزنید ، سعی کنید جذابیتتون رو نشون بدین
فلیکس کلافه لبخندی زد و سعی کرد حالش رو خوب نشون بده
YOU ARE READING
Dare Or Truth
Fanfictionاگر یه روزی توی یه بازی مجبور بشین شخصی که همیشه روش کراش داشتین رو ببوسید به نظرتون بعدش قراره چه اتفاقی بیوفته؟ یا اگر مجبور شین خودتون یه بازی رو شروع کنید با کسی که دوستش دارین ولی نمیدونید دوستتون داره کاپل های اصلی : مینسونگ و هیونلیکس کاپل ف...