part 6

291 39 1
                                    

و بعد از چند ثانیه صدا خندشون ماشین رو پر کرد
_تو واقعا بازیگر خوبی هستی
+تو اینو نباید به من بگی ، اوه هیونجین از عصبانیتت برگاش ریخته بودا
مینهو خنده ای کرد و ضبط رو روشن کرد
بعد از چند دقیقه ماشین رو نگه داشت و پیاده شد و با یه پلاستیک برگشت و روی پای جیسونگ گذاشتش
جیسونگ با دیدن خوراکی های مورد علاقش یعنی کیک شکولاتی و هات چاکلت ذوق زده گونه مینهو رو بوسید و هات چاکلت رو جلوش گرفت تا بخوره
_داری رانندگی میکنی من بهت میدم
مینهو اروم خندید و گفت
+چی میدی بهم؟
جیسونگ با فهمیدن منظور مینهو محکم روی پاهاش کوبید
_با این دردی که دارم دیگه نه تنها تو به هیچ کس اون چیزی که مد نظرته رو نمیدم
مینهو اخمی کرد و ناراحتی قبلش هم یادش امد و اروم توپید
+فکر کنم به نفر قبلی هم همینو گفتی
جیسونگ منظور مینهو رو فهمید و با بهت به مینهو نگاه کرد و تک خندی زد و پرسید
_تو واقعا یادت نمیاد یا منو مسخره کردی؟
+چیو؟
_مینهو اولین بارم تو بودی
مینهو با تعجب به جیسونگ نگاه کرد ، هیچی یادش نمیومد
+درمورد چی حرف میزنی؟
جیسونگ سرش رو پایین انداخت و اروم زمزمه کرد
_من فکر میکردم بخاطر اون بعدش باهام بد رفتار میکردی
+من؟
_اون شب که تو بار مست بودی
+اون شب تو بودی؟
_یادته؟
+من میدونستم چی کار میکردم ولی فکر کردم کسی رو با تو اشتباه گرفتم ، بعدم احساس خیانت کردن داشتم برا همین بد شده بودم
_چقدر فکر الکی کرده بودم
مینهو خوشحال خندید و گفت
_اخیش خوب شد تو بودی
+چرا؟
_چون خیلی خوب بود ، بعد از دیشب اون بهترین رابطه ای بود که داشتم
جیسونگ سرخ شد و اروم خندید
با رسیدن به بیمارستان مینهو جیسونگ رو بغل کرد و بدون توجه به نگاه های اطراف نوبت گرفت و جیسونگ رو روی پاهای خودش نشوند
بعد از معاینه و تجویز های دکتر مینهو دارو های دکتر که امپول برای کمتر شدن درد داده بود رو گرفته بود
داشت به این فکر میکرد که با چه کلکی امپول رو به جیسونگ بزنه چون میدونست اگر جیسونگ بفهمه احتمالا فرار میکنه
نزدیک جیسونگ شد و دستش رو محکم گرفت و اروم گفت
_بیا بریم اونور
+وا در خروج اینوره اون ور تزریقاتیه
_حالا بیا بریم شاید راه داشته باشه
جیسونگ فهمید یه جای کار میلنگه سعی کرد دستش رو از دست مینهو خارج کنه ولی مینهو دستش رو محکم گرفته بود
+مینهو ولم کن مگرنه جیغ میزنم
_عزیزم قول میدم حتی حسشم نکنی
+نمیخواممممم ، ولم کن
صدای داد و جر و بحثشون تمام اطرافیان رو میخندوند
+دیگه اسمم رو نمیاری اگر ببریم اون اتاق
_بیا بریم قول میدم درد نداره
+نمیخوام قولت به درد دوست پسرای سابقت میخوره ولم کن ، جیغغغغغغ ، یکی من رو از دست این شمر نجات بدهههه
رو زمین نشسته بود و مینهو اون رو میکشوند رو زمین و حرف ها و تهدید های مختلف میکرد
+ماماننننن ، هیونگگگگگ ،نمیخوامممم امپول نمیخواممممم
_دردتو تو دو ثانیه اروم میکنه
+درد بخوره تو سرم ، درد ندارم ، اتفاقا حالمم خوبه ، میتونم کل بیمارستان رو راه برم ،اصلا دستشویی بیمارستان رو میشورم
+مینهو گوش بده به من ، کون من یا جا توا یا جا امپول خودت انتخاب کن
+مینهو عشقم سه راند همین امروز
+مینهو بهت خیانت میکنما
_پس امپول واجبته پیش پیش تلافی کنم
+عشقم غلط کردم بهتر و دل رحم تر از تو از کجا بیارم
بالاخره به تزریقاتی رسیدن و مینهو به زور جیسونگ رو روز تخت خوابوند
جیسونگ سرش رو تو بالشت فرو کرد و تا دید پرستار داره امپول رو اماده میکنه شروع به جیغ زدن کرد و همه مریضا رو به خنده انداخت
مینهو با خنده دستش رو جلو دهن جیسونگ گذاشت
و اروم تو صورت جیسونگ خم شد و نگاه جیسونگ رو از سرنگ دزدید
_جیسونگم ، منو نگاه کن ، دردی که تو تخت داشتی یادته ؟ این امپول کل اون درد رو میبره
جیسونگ بغص کرده تو چشمای مینهو خیره شد و میترسمی لب زد که مینهو دستی رو صورتش گذاشت و گفت
_انقدر خوشحالم که مال من شدی،تو ارزویی بودی که فکر میکردم براورده نميشي ، چیزی که فراتر از رویا بود رابطه باهات بود و من تو یه شب به هردوش رسیدم، خوابم؟
و تو چشمای هم غرق شدن
*تموم شد
نگاه هردوشون به پرستار افتاد که با لبخند بهشون نگاه میکرد
مینهو تشکری کرد و دوباره جیسونگ رو بغل کرد و شروع کرد ادای جیسونگ رو در اوردن و خندیدن
+خفه شو مینهو
_هان میسونگ تو قول یه سه راند به من دادی

Dare Or TruthWhere stories live. Discover now