_مطمئن بشین که البوم جدیدمون رو دنبال میکنید و همینطور منتظر قسمت بعدی اسکیزکد باشین
+برای قسمت بعدی به نظرم...
بدون توجه به حرفهای بقیه لبخند زورکی که حدودا ۲ونیم ساعت بود روی صورتش بود رو، رو به دوربین پر رنگترش کرد و دستی تکون داد و بدون توجه به عصبانیت استف از کادر خارج شد
بچه ها با دیدن رفتنش سریع خداحافظی کردن و با کات گفتن کارگردان از جاهاشون بلند شدن
*این مسخرست، دیگه حوصله این لبخندهای زورکی رو ندارم
استف با خشم سمتش امد و جوابش رو داد
^جناب لی مسخره کار شماست که موقعیتتون رو تشخیص نمیدین و باعث درسر ما میشین
مینهو کلافه پوفی کشید و سمت لباس هاش رفت
بعد از عوض کردن لباساش سمت ونی که باهاش به سالن اسکیزکد امده بودن رفت و سوار شد
اخرین صندلی و صد البته خاصترینش رو انتخاب کرد و روش نشست و سرش رو به پشتی تکیه داد و چشماش رو بست
بدون اینکه کنترلی روی خودش داشته باشه قطره اشکی از پلک چپش به گونش قدم گذاشت
_هیونگ؟!حالت خوبه؟
چشماش رو باز کرد و به فلیکس نگاه کرد
دلش میسوخت برای اون رگهای ترکیده چشمهاش و مژه های خیس به هم چسبیده مینهو ولی کاری از دستش برنمیومد اون به جیسونگ قول داده بود
مینهو نگاهش رو بدون هیچ جوابی از فلیکس گرفت و تکیه سرش رو اینبار به شیشه داد و بیرون رو نگاه کرد
با احساس اینکه فلیکس میخواد روی صندلی کنارش بشینه سریع حرفش رو به زبون اورد
+جای منه
متعجب نگاهش کرد
_ولی اخه تو که اونور نشستی
+اینجا جای جیسونگه ، ولی اونجا جای منه
همه به بحث بین اون دو نگاه میکردن که دست چان دور مچ فلیکس نشست
*فلیکس لطفا سر جای خودت بشین
فلیکس با دیدن لبخند کمرنگ و سپاسگزار مینهو به کریستوفر عصبی دستش رو از دست چان بیرون کشید و رو به مینهو با عصبانیت شروع به داد و بیداد کرد
_یه جوری رفتار نکن انگار تقصیر منه، اگر خیلی ناراحت بودی میتونستی به شکلی رفتار نکنی که جیسونگ ول کنه بره ، یه جوری داری برخورد میکنی انگار من به زور جیسونگ رو ازت گرفتم گوش کن هیونگ هیچ کس به جز خودت باعث رفتن جیسونگ نشده و میدونی چیه؟ حتی یه ذره هم دلم برات نمیسوزه چون هر موقع که به چهرت نگاه میکنم صدای گریه های جیسونگ رو میشنوم ، پس حتی فکرش هم نکن که جاش رو بهت بگم
همچنان میخواست عصبانیتش رو تخلیه کنه که هیونجین با چهرهی سرخ دستش رو کشید و از ون پیادش کرد
^فکر میکنم فلیکس یه مقداری باید به رفتار خودش فکر کنه، پس بهتره قدم زنان بیاد خونه، شماها برین
و دست فلیکس رو به سمت پیادهرو کشید
یه هفته از غیب شدن جیسونگ میگذشت و تنها کسی که ازش خبر داشت فلیکس بود که بخاطر قولی که به جیسونگ داده بود هیچ جوره راضی نمیشد که به اعضا جاش رو بگه
بعد از اون جرو بحث مستقیم به کمپانی رفته بود و مرخصی گرفته بود و توی تمام لایو ها یا برنامه هایی که توی اون یک هفته اجرا شده بود اعلام کرده بودن که جیسونگ مریضه
تنها چیزی که مینهو رو از نگرانی در میاورد پیام های جیسونگ توی بابل و فایل هایی که از طریق ایمیل برای چان میومد بود
پسر مورد علاقش حتی توی حال بد و تعطیلی هم به فکر گروه بود و کاراش رو انجام میداد
تمام مدت توی راه خوابگاه مینهو سرش رو به شیشه تکیه داده بود و به جیسونگ فکر میکرد
تنها کاری که این چند روز انجام داده بود
به قول چان مرده متحرکی که فقط توانایی فکر کردن داره اونم به یه موضوع
یعنی الان داره چی کار میکنه؟ چان گفته بود داره یه اهنگ جدید مینویسه در کنار تمام اهنگ های کامبکشون پس یعنی سرش شلوغ بود، انقدر شلوغ بود که نتونه به مینهو فکر کنه؟ دلش برای مینهو تنگ نشده بود؟ مثل مینهو ارزوی یه دقیقه دیدنش رو نداشت؟ کاش حداقل لایو میزاشت تا مینهو بتونه ببینتش ، دلش یه ذره شده بود برای سنجاب کوچولوش
صدای جونگین که بهش میگفت از ون پیاده بشه رشته افکارش رو پاره کرد
YOU ARE READING
Dare Or Truth
Fanfictionاگر یه روزی توی یه بازی مجبور بشین شخصی که همیشه روش کراش داشتین رو ببوسید به نظرتون بعدش قراره چه اتفاقی بیوفته؟ یا اگر مجبور شین خودتون یه بازی رو شروع کنید با کسی که دوستش دارین ولی نمیدونید دوستتون داره کاپل های اصلی : مینسونگ و هیونلیکس کاپل ف...