سلام به همه
ماهیمو هستم
ببخشید بابت این که هفته پیش پارت نداشتیم من واقعا مریض بودم و نمیتونستم بنویسم چند تا پیشنویس نوشتم که اصلا به دلم نشستن پس تصمیم گرفتم بجاش این هفته دو تا پارت داشته باشیم
راستی کاور عوض شده ها (بچه ها زدن تو کلم گفتن خاک تو سرت چقدر کاورت ضعیفه منم گفتم خب ادیت بلد نیستم گفتن غلط خوردی ما ادیت میکنیم و این شد که یکی از دوستام ادیت کرد)⚠قبل از اینکه شروع به خوندن کنین باید بگم شاید احساس کنین اینا رو از قبل خوندید ولی اینا از دید جیسونگه
______________________
با صدای خداحافظی بچه ها از خواب پریده بود ولی با فهمیدن این که دیگه فقط خودشو مینهو هستن تصمیم گرفت چشماش رو باز نکنه
اصلا امادگی حرف زدن با مینهو رو نداشت
چی باید میگفت؟
اون مقصر این اتفاق ها بود ، میتونست باعث بشه که مینهو هرگز نتونه برقصه و همه خوب میدونستن که این مسئله یعنی پایان حرفه مینهو و در واقع پایان شادی مینهو
واقعا جای حرفی میموند؟
مینهو چجوری انقدر باهاش مهربون بود که هنوز بهش اجازه داده بود که توی آغوشش بخوابه؟
صدای خنده هیونجین که گویا اخرین نفر بود رو شنید
هی_اینجوری نگاه نکن ، باید تلافی کنی همینجوری این کارو نکردم
و صدای خنده اروم مینهو و خداحافظیش با هیونجین
الان فقط خودشون دو تا بودن؟ مینهو چجوری به هیونجین نگاه کرده بود؟ هیونجین براش چی کار کرده بود ؟
سعی میکرد اروم و منظم نفس هاش رو بیرون بده و در عین حال عطر مینهو رو از روی گردنش به سمت ریه های خودش راهنمایی کنه و توی ریه هاش بهش حبس ابد بده
احساس کرد مینهو داره جا به جا میشه ولی باز هم تکونی نخورد
یعنی بدنش درد گرفته بود؟ خودخواهی بود اگر با این حال هنوز میخواست از اون آغوش استفاده کنه؟ قطعا نه ، هر بیماری اجازه داره از دارو هاش استفاده کنه حتی اگر خودش مسبب بیماریش باشه، مگه نه اینکه جیسونگ خودش این جدایی رو اورده بود و حالا به دلتنگی دچار شده بود پس بازم حق استفاده از ارامشی که مینهو بهش تزریق میکرد رو داشت
با حس نرمی لبهای مینهو روی لپ هاش احساس کرد که خونرسانی به اندام هاش داره شدت میگیره
میخواست چشمهاش رو باز کنه ولی در عین حال نمیخواست
نمیخواست خودش رو از این بوسه ها محروم کنه
ولی نکنه مینهو بعد از فهمیدن اینکه بیداره و نگفته ناراحت بشه
اون که دوست پسرش نبود و جیسونگ انقدر راحت توی بغلش خودش رو به خواب زده
بازم این قلبش بود که به عقلش پیروز شد
چشمهاش رو بسته نگه داشت و برای پذیرای بوسه های مینهو شدن اماده شد
اول فکر کرد دیگه قرار نیست اون نرمی روی اعضای صورتش بشینه ولی با بوسه ای که روی چشمهاش قرار گرفت اتیش عشقش شعلهور شد و شروع به ناپدید کردن کاغذهای دلتنگی و آب کردن قلبپلاستیکی جیسونگ کرد
دوباره مکثی که مینهو کرد دل جیسونگ رو به تپش انداخت
توی دلش به مینهو التماس میکرد که تمومش نکنه ولی لبهاش تکون نمیخوردن
با گرمی پیشونیش لبخندی از روی ارامش ناخواسته روی لبهاش نقش بست
بوسه های مینهو اروم اروم و پشت سر هم روی صورتش مینشست و کم کم داشت اراده جیسونگ رو از بین میبرد و وادار به همراهی و باز کردن چشمهاش میکرد که با احساس گرمای نفس مینهو روی لبهاش ، ناخواسته لبهاش شروع به لرزیدن کردن ، لرزیدنی که دعا میکرد مینهو متوجهش نشه که مبادا عقب بکشه
فاصله به حدی کم شده بود و گرمای نفس ها شدید که میدونست فقط شاید اندازه نوک ناخون فاصله داشته باشن ، حتی شاید کمتر
داشت فکر میکرد که اگر مینهو ببوستش باید همراهیش کنه یا نه که اون گرما از بین رفت و روی لالهیگوشش نشست
چرا لبهاش رو نبوسیده بود؟ مگه دوستش نداشت؟
صدای مینهو اجازه فکر بیشتر رو بهش نداد و دیگه نزاشت روی بوسه های روی گردنش تمرکز کنه
می_ چرا باید انقدر عاشقت باشم؟ تو چی داری جیسونگ که بقیه ندارن؟
مینهو دوستش داشت؟ چجوری؟ اون اینهمه بلا سرش در اورده بود، واقعا جیسونگ مگه چی داشت؟ من برات چی داشتم مینهو به جز ناراحتی؟ این چیزی بود که توی مغز جیسونگ بود...مینهو میخواست دیوونش کنه با بوسه و حرفاش؟
می_خدای من چی دارم میگم من اخه...بقیه هیچ چیزی ندارن در حالی که تو همه چیز داری
جیسونگ همه چیز داشت؟ اصلا ممکن بود؟اون اصلا کامل نبود، اون اصلا لایق مینهو نبود، اون هیچ چیز نداشت ، مینهو چی توی اون دیده بود که اون رو لایق عشقش و بوسه هاش میدونست؟
می_هرچیزی که توی تو دیدم رو هر جا دنبالش گشتم توی بقیه پیدا نکردم ، تو هانایی ، یکی، تکی و بی همتا
اینطور بود؟ جیسونگ از چشم مینهو بی همتا بود؟
اروم اشکاش از چشمهاش پایین ریخت، اون همیشه برای مینهو کم گذاشته بود ولی بازم از چشم مینهو بی همتا بود؟ چیزی که حتی پدر و مادرش هم بهش اعتقاد نداشتن؟
می_ میدونی جیسونگ اولین چیزی که توی تو دیدم و فهمیدم که داریش ولی توی بقیه ندیدم و متوجه شدم که هیچوقت نخواهند داشت ، قلب خودم بود
قطره اشک؟ نه نه قطره عشق بعدی از چشمهاش جیسونگ فرو ریخت
قلب خودش؟ پیش جیسونگ؟ کی قلبش رو دزدیده بود؟ اون که تمام تلاشش رو کرده بود تا آسیبی بهش نزنه و حالا قفسه سینش رو خالی کرده بود؟ با یه دزدی که ناخواسته بوده؟نه تنها قلبش رو دزدیده بود الان بوسه هاش رو هم داشت میدزدید
می_ میدونی داستانش چیه؟من داشتم دنبالش میگشتم چون توی سینه خودم پیداش نکرده بودم، فهمیدم که فرار کرده، پس رد پاهاش رو دنبال کردم ، اولین رد پاش رو توی مهربونیت پیدا کردم
قطره بعدی قطره پشیمونی بود
یادش بود وقتایی که مینهو ازش به عنوان مهربون یاد میکرد، وقتایی سنجاب مهربون خطابش میکرد، ولی واقعا مهربون بود؟ اون در کمال ظلم مینهو رو تنها گذاشته بود، این مهربونی بود که مینهو ازش حرف میزد؟
می_ دومیش رو توی صدات
قطره بعدی چی بود؟ دوباره و دوباره و دوباره عشق و ارامش
صداش؟ اره راست میگفت ، اون همیشه میگفت صداش قلبش رو به لرزه میندازه و جیسونگ این رو یه تعریف از یه همگروهی در نظر میگرفت تا مبادا قلبش سر بخوره در حالی که اینا یه اعتراف عاشقانه بود
دقیقا مثل بوسههایی که داست روی رگ گردنش میزاشت
می_ سومیش رو توی ارامشت، چهارمی لبخندت، پنجمی زیباییت
این بار لبخند روی لبش امده بود، اگر مینهو لبخندش رو دوست داشت پس جیسونگ حفظش میکرد، حتی با وجود قطره های اشکی که با شمارش مینهو فرو میریختن
مینهو داشت درباره ی کی حرف میزد؟ اینا واقعا ویژگی های جیسونگ بودن؟ یا مینهو داشت با عشقش تزئینش میکرد؟
می_ ششمی اوهههه خیلی زیاده جیسونگ نمیتونم همش رو بگم، قدم به قدمش رو تعقیب کردم تا به قفسه سینت رسیدم جیسونگ قلبم انقدر کوچیک شده تا بتونه بین استخونهات جا داشته باشه
میخواست فریاد بزنه "اشتباه نکن احمق من از اول هم در قلبم رو برای تو باز کرده بودم نیاز به کوچیک شدن کنار استخون ها نبود"
می_و یه جایی کنار قلبت برای نشستن پیدا کرده
کنار قلبم؟ لعنتی اون دقیقا وسط قلبم بود
می_کلی زور زدم که تا قبل از اینکه متوجه بشی برشگردونم سرجاش ولی دستش رو شد
کاش برش میگردوندی مینهو تا قبل از اینکه با کارای احمقانم میشکوندمش
می_خودت مشتش رو باز کردی، چرا اینکارو کردی؟ مگه فرند شیپمون بد بود جیسونگ؟ میخوستی امتحانم کنی؟ قبلا کرده بودی که...چرا اخه ؟
چی میگفت؟ امتحان ؟ جیسونگ خودش هم این درس رو پاس نشده بود ...درس عشق رو نتونسته بود پاس بشه از همون اولش...از ترم اول که این درس رو برداشته بود نتونسته بود پاسش کنه و حالا مینهو فکر میکرد طراح سوالا خودشه و داشت با بوسه و حرف هاش ازش بازجویی میکرد؟
صورت مینهو به صورت خیس از اشکش کشیده شد
چشماش رو باز کرد و توی زیبا ترین کهکشان دنیا نگاه کرد
می_هانا
صدای مینهو تیر اخر بازرس قلبش بود و دست های حلقه شده ی جیسونگ دور گردن مینهو و لبهایی که بهم پیوند خوردن، اعتراف جیسونگ به عشقی که مرتکبش شده بود
بعد از چند دقیقه از هم جدا
کمی به چشمهای هم نگاه کردن
توی چشمهای هردو عشق بود ولی تردید
جی_من...من...مع..معذرت
خیلی سریع بلند شد و کنار مینهو وایساد
برای اینکه لرزش دستهاش از دید مینهو دور بمونه مشتش کرد و خیلی سریع تعظیم نود درجه ای کرد و سعی کرد حرفش رو کامب کنه ولی بغض و اشکهاش نمیزاشت
جی_معذرت می..میخوام
و خواست سریع از اتاق بیرون بره که دستاش اسیر دست مینهو شد
می_برای یه بارم که شده ازم فرار نکن ، وقتی کنارمی نلرز ، چرا نمیتونی ارامش داشته باشی؟ تقصیر منه؟ رفتارم اذیتت میکنه؟
گریه بی صداش به هق هق تبدیل شد و با عصبانیت سمت مینهو برگشت
جی_اره اذیتم میکنی...زیاد اذیتم میکنی...اینکه هر کاری باهات میکنم فقط با لبخند و مهربونی جوابم رو میدی...اینکه با این همه بلایی که سرت اوردم دوستم داری و منو مهربون میدونی...متنفر از اینکه من رو بهتر از خودم میشناسی...متنفرم از اینکه فکر میکنی بهت ارامش میدم در حالی که همش دارم ارامشت رو تخریب میکنم...از این همه خوب بودنت متنفرم...متنفر از اینکه با عاشقت بودن بهت صدمه میزنم ...نگاه کن به وضعیتت مینهو... ممکن بود دیگه نتونی برقصی ولی بازم بغلم کردی با اینکه تقصیر من بود...من هربار فرار میکنم تو هر بار دنبالم میگردی و پیدام میکنی...متنفرم از اینکه من لایقت نیستم ولی بازم نمیری دنبال لیاقتت... تو چت شده مینهو؟ همه اطرافیانت فهمیدن من برات فقط مثل سم میمونم، من مسمومت میکنم و تو هر بار مینوشیم...میفهمی اذیتت میکنم میدونی که من اون سمم ولی بازم رهام نمیکنی...من عاشقتم لینو...من عاشقت شدم...ولی با عشقم دارم ازارت میدم و نمیتونم ترکت کنم...هر بار که زور میزنم ترکت کنم بازم امیدوارم تو ولم نکنی...مثل مواد مخدر شدی برام...معتادت شدم مینهو ولی تو اینو نمیفهمی...میخوای رابطمون رو عمومی کنی ولی من میترسم،میدونی چرا؟ مینهو تو فکر میکنی دوستت ندارم ولی برعکس نمیخوام که برات مضر باشم، میدونی چقدر از طرفدارات رو از دست میدی؟ فقط بخاطر من...شاید اگر با یه دختر قرار بزاری اینجوری نشه...شاید اگر با کسی که خارج از گروهه قرار بزاری اینجوری نشه...ولی بازم من انقدر خودخواهم که نمیخواستم ازت جداشم
مینهو با بهت به جیسونگ نگاه میکرد
راست میگفت تمام مدت فکر میکرد جیسونگ اونقدر دوستش نداره که دلش بخواد رابطشون رو عمومی کنه ولی اصلا به این موضوع فکر نکرده بود
اونقدر جیسونگ رو دوست داشت که حاضر باشه بخاطرش از همه چیز بگذره
اروم دستش رو کشید و مجبورش کرد روی تخت بشینه و دستش رو دور کمش حلقه کرد
می_من دوستت دارم جیسونگ، و تنها چیزی که برام مهمه اینه که تو هم دوستم داشته باشی. برام مهم نیست چند نفر و چه چیزی سر راهم باشه
بعد جیسونگ رو از خودش فاصله داد و با دستاش اشکاش رو پاک کرد
می_میدونی تنها چیزی که من رو مسموم میکنه و بهم ضرر میرسونه دوری توا، هربار که ازم دور میشی مریض میشم جیسونگ، وقتب هستی ارامشه و وقتی نیستی اون ارامشه نیست، خودخواه باش جیسونگ...خودخواه باش و ولم نکن... جیسونگ تو از هر ادمی لایق تری برای هر چیزی ... برای عشق... محبت... زندگی.... برای هرچیزی... بمون جیسونگ...بمون و نفس هام رو کنترل کن
و بعد اروم سرش رو جلو برد خیلی سریع لبهاش رو قفل لبهای جیسونگ کرد و برای رفع دلتنگی با ارامش و عشق بهشون بوسه میزد
__________________________💬حضور هان جیسونگ و لی فلیکس با هم در فرودگاه اینچئون، یعنی شایعات قرار و سفر دو نفره اون دوتا درست بوده ؟
💬بخاطر نگرانی فلیکس و جیسونگ برای مینهو برگشتن به کره؟؟
💬دلیل حضور مینهو و هیونجین توی فرودگاه رفان پیش جیسونگ و فلیکس بود؟
💬یه قرار چهار نفره که منجر به بیمارستانی شدن یکی از اعضا شده؟این افتضاحه
💬 فلیکس و هیونجین از بیمارستان دوتایی بیرون امدن و به خوابگاه برگشتن
💬به گفته یکی از پرستاران تنها همراه مینهو، هان جیسونگ
💬کاش جی وای پی یه خبر از حال مینهو بده و توضیحی داشته باشه
بعد از خوندن اخرین تیتر گوشی رو کنار گذاشت و به بقیه نگاه کرد
چان_پیشنهادتون.؟
مینهو تازه از بیمارستان مرخص شده بود و تازه فرصت کرده بودن که سراغ خبر ها برن
فلیکس نگاهی به مینهو و جیسونگ انداخت
انگار با هم کنار امده بودن و این واقعا برای تمام اعضا دلگرم کننده بود
فل_اگر یکی از سوالا رو جواب بدیم بقیه سوالا دیگه نادیده گرفته میشه ، درسته هیونگ؟
چان_ درسته ولی هیچ کدوم رو نمیشه جواب داد
هی_اگر بگیم داشتیم میرفتیم برای ضبط یه اهنگ چی؟
چان_خب چرا این دو تا تو کره نموندن و تو کره ضبط نکردیم؟ نه نمیشه سوالا بیشتر و بدتر میشه
جو_خب هیونگ اگر بگیم مینهو وضعیتش خیلی حساس بوده حواس ها پرت میشه
چان_ بازم سوالا میمونه
نگاه ها همه روی جیسونگ و مینهوی ساکت نشست
هیچ کس نمیدونست که باید چی کار کنن که بتونن از این جریان فرار کنن
جی_اگر اعلام کنیم من و مينهو تو رابطه ایم چی؟
YOU ARE READING
Dare Or Truth
Fanfictionاگر یه روزی توی یه بازی مجبور بشین شخصی که همیشه روش کراش داشتین رو ببوسید به نظرتون بعدش قراره چه اتفاقی بیوفته؟ یا اگر مجبور شین خودتون یه بازی رو شروع کنید با کسی که دوستش دارین ولی نمیدونید دوستتون داره کاپل های اصلی : مینسونگ و هیونلیکس کاپل ف...