part 10

236 30 0
                                    

وارد اتاق پرو شد و نگاهی به مینهو که لباس عوض میکرد ولی تمام حواسش به جیسونگ بود و جیسونگی که دلخوری از رفتارش کامل مشخص بود و کلافه داشت با گوشیش کار میکرد انداخت
با نگاه دنبال هیونجین گشت ولی انگار اب شده بود و توی زمین رفته بود
_هیونجین کجاست؟
جیسونگ نگاهی عصبی به فلیکس انداخت و دوباره سرش رو تو گوشیش کرد و از روی مبل بلند شد و سمت در رفت
+فلیکس تو دوست صمیمی و مینهو کسی که عاشقشم ولی اگر اتفاقی برای هیونجین بیوفته هیچ کدومتون رو بابت رفتار بچگونتون نمیبخشم
و در رو بست
فلیکس با ناراحتی و ترس به مینهو که به در خیره شد بود نگاه کرد
_هیونگ؟! هیونجین کجاست؟
مینهو سرش رو پایین انداخت و غمگین جواب فلیکس رو داد
*نمی دونم جیسونگ باهام حرف نمیزنه فقط فهمیدم که وسط عکس برداری هیونجین بدون عوض کردن لباسش تنهایی رفته بیرون و تلفنش رو جواب نمیده،لیکسی ، فکر کنم تند رفتی، راستش فکر که میکنم میبینم اگر جیس این کارو با من کرده بود من نابود میشدم ، کاش یه درصد به احساس اون دوتا فکر میکردیم، اشتباه کردیم
هردوشون بعد از عوض کردن لباسشون روی مبل ، پیش جیسونگ نشستن
همه داشتن به هیونجین پیام میدادن و زنگ میزدن
فلیکس گوشیش رو در اورد و صفحه چت هیونجین رو باز کرد
نمیدونست باید چی بنویسه و این براش سخت ترین کار بود
_هیونجین؟!
_میشه جواب بدی بقیه نگرانتن
و گوشی رو خاموش کرد
هنوز ۱۰ دقیقه نگذشته بود که هیونجین وارد شد و در جواب تمام سوالا فقط "من حالم خوبه فقط گوشیمو جا گذاشته بودم همین" گفت و لباسش رو عوض کرد و در دور ترین نقطه از فلیکس توی ون نشست

_

اروم دستش رو انداخت پشت جیسونگ و دستش رو به پهلوی جیسونگ کشید
جیسونگ حس کرد ولی هیچ واکنشی نشون نداد
اروم دستش رو رد کرد و در حالی که حواسش به استف ها بود پسرش رو بغل کرد و سرش رو اروم توی گردنش فرو کرد و گاز کوچیکی از گوش جیسونگ گرفت و توی گوشش زمزمه کرد
_از من عصبانی؟ آشتی نکنیم؟
+مینهو ازت ناراحتم
_خب ببخشید نباید به دوست صمیمی دوست پسرم کمک کنم؟
+کمک نه اینکه رو پات بشونیش
_یااااا هانا به دوست صمیمی خودت داری حسودی میکنی؟
جیسونگ با شنیدن این حرف مینهو رو پس زد و بلند شد و پیش هیونجین نشست و مشغول حرف زدن شدن و نگاه مینهو و فلیکس رو خیره کردن
________
_احمق کجا بودی؟ مردم از نگرانی
+جیسونگ منم میخوام بازی کنم
_چی؟
+اگر فلیکس دلش بازی میخواد منم میخوام بازی کنم
_هیونجین پشیمون میشی
هیونجین گوشیش رو سمت جیسونگ گرفت و پیام های فلیکس رو نشونش داد
+نمیشم، حداقل نگفته نگرانتیم ، بابا اصلا نه به عنوان دوست پسر یا اینجور چیزا به عنوان یه هم گروهی
جیسونگ ناراحت به پیام فلیکس نگاه کرد
-فلیکس هیچ وقت اینجوری نبوده
+داری از دوستت دفاع میکنی
_نه کارش اشتباهه شاید باید متوجه کار اشتباهش بکنیش
+نه میخوام بازی کنم
_من تو رابطتون دخالت نمیکنم و حرفی هم به فلیکس نمیزنم ، فقط امیدوارم پشیمون نشین

Dare Or TruthWhere stories live. Discover now