جیسونگ و مینهو توی حیات روی تاب توی بغل هم خوابیده بودن و سونگمین و چان هم توی اتاقشون بود
چانگبین توی گوشیش سریالش رو میدید و هیونجین کنار شومینه در حال نقاشی کشیدن بود درحالی که تمام حواسش پرت فلیکسی بود که داشت با جونگین بازی جدیدی که ریختن رو امتحان میکردن
_یاااا هیونگ حواست کجاست بار چندمه که داریم میبازیم ، چرا انقدر بی حواسی
فلیکس زیرلب معذرت خواست
+بیا یا دور بازی کنیم سعی میکنم تمرکز کنم
_نه نمیخواد برو بخواب فردا بازی میکنیم
فلیکس کلافه موهای بلندش رو عقب داد و کوسن مبل کنارش رو برداشت و جلو دهنش گرفت و جیغی کشید که باعث شد هر سه تا پسر با تعجب بهش نگاه کنن
_خوبی؟
فلیکس سری برای جونگین تکون داد و برگشت و با ناراحتی و عصبانیت و کمی تنفر به هیونجین که نگاهش میکرد نگاه کرد و جواب داد
+اره مشکلی نیست ، فقط یه نفر که ازش متنفرم یه کاری کرده فکرم درگیره اونه نمیتونم بخوابم یا تمرکز کنم
_واوو کی تونسته بره رو مخ سانشاین هیونجین؟ چطوره که هیونجین تاحالا به فحش نکشیدتش؟
هیونجین و فلیکس با تعجب به جونگین نگاه کردن و بعد به هم
فلیکس پوزخندی زد و برای هیونجین لب زد
+اگر بفهمه خودتی واکنشش چیه؟
و بعد بلند شد و شب بخیری گفت و بالا رفت و تا لحظه ای که وارد اتاقشون شد سنگینی نگاه هیونجین رو حس میکرد
____
_چانگبین میای باهم بازی کنیم؟
چانگبین+بازی جدیده؟
_اهم
پیش جونگین نشست و همینجور که دسته رو میگرفت با سر به هیونجین اشاره کرد
صداشون رو پایین اوردن وباهم حرف زدن
+چشونه؟
_نمیدونم ، فکر کنم دعوا کردن
+ولشون کن ، توضیح بده بازیش چجوریه؟
حدودا یک ساعت از بازیشون گذشته بود که با خمیازه جونگین بازی رو خاموش کردن و بعد از گفتن شب بخیر هرکدوم سمت اتاقشون رفتن و هیونجین رو تنها گذاشتن
بلند شد و رنگ هاش رو جمع کرد و پالت و قلمو هاش رو شست و خشک کرد و بومش رو جلوی پنجره گذاشت تا زودتر خشک بشه و بعد از شستن دستاش و ریختن یک لیوان شیر و یک لیوان اب و قرار دادنش توی سینی وسایلش رو برداشت و سمت اتاقش رفت
میخواست اگر فلیکس خواب بود لیوان اب رو بالای سرش بزاره چون میدونست بعد از بیدار شدن اولین کارش خوردن یه لیوان اب و اونجور که فلیکس بالا رفته بود صد درصد اب با خودش نبرده و اگر هنوز خوابش نبرده بود بهش لیوان شیر رو بده که راحت تر بتونه بخوابه میدونست وقتی خوابش نمیبره یه لیوان شیر براش مثل قرص آرامبخش عمل میکنه
اروم در اتاق رو باز کرد و با دیدن روشن بودن چراغ خواب و صورت نورانی فلیکس با موهای بهم ریختش لبخند زد و وسایلش رو اروم گوشه اتاق گذاشت و سینی رو روی پاتختی کنار فلیکس قرار داد و روی تخت نشست و به فلیکس خیره شد
واقعا که سانشاینش بود ، زیباترین ادمی که توی کل زندگیش دیده بود و تنها فرشته کل دنیا
دستش رو سمت صورت فلیکس برد و موهاش رو از روی صورتش کنار زد و روش خم شد و اروم لپ هاش رو بوسید
عقب کشید و نگاهش کرد
قلبش تند میزد و احساس میکرد چیز بیشتری میخواد ، حس بیشتر ، عشق بیشتر ، بوسه های بیشتر
دوباره روی فلیکس خم شد و چشماش رو بوسید
سرش رو پایین برد و مژه هاش رو با مژه فلیکس کشید و بینیش رو اروم به بینی فلیکس مالید و کمی بالا تر رفت و پیشونیش رو بوسید اروم لباش رو روی صورت فلیکس کشید و روی بینیش هم اروم بوسید و دور شد و نگاهش رو به لب هاش داد
دلش نمیخواست لبای فلیکس رو وقتی خوابه ببوسه ، هرچند که واقعا خواستنی و بوسیدنی بودن
بوسه ها برای هیونجین معنی داشتن
به نظرش بوسه رو پیشونی صداقت بود ، لپ سپاسگذاری و صمیمیت ، بوسه فرشته(بوسه روی چشم) به معنی مراقبت ، بوسه پروانه(مژه به مژه) به معنی هم نفسی و ارزش قلب ، بوسه اسکیمو(مالیدن بینی به بینی) به معنی احساس خوشی، بوسه لاله گوش یعنی علاقه بیش از حد ، بوسه رو دست یعنی احترام ، بوسه رو گردن یعنی اشتیاق و در اخر بوسه لب براش به معنی عشق پاک و صادقانه و عمیق بود
هیونجین همه این بوسه هارو زده بود پس چرا فلیکس نمیفهمید که چقدر عاشقشه؟اخرین بوسه رو هم روی چونه فلیکس زد و عقب کشید و لیوان اب رو روی میز گذاشت سینی و شیر رو برداشت و خواست سمت در بره که دستش توسط فلیکس کشیده شد
برگشت مثل پسر بچه ای که کار اشتباهی کرده بوده به فلیکس که با لبخند نگاهش میکرد نگاه میکرد
فکر میکرد الان فلیکس میخواد بخاطر بوسه هایی که دزدیده دعواش کنه ولی با حرف فلیکس تعجب جای نگاه نگرانش رو گرفت
YOU ARE READING
Dare Or Truth
Fanfictionاگر یه روزی توی یه بازی مجبور بشین شخصی که همیشه روش کراش داشتین رو ببوسید به نظرتون بعدش قراره چه اتفاقی بیوفته؟ یا اگر مجبور شین خودتون یه بازی رو شروع کنید با کسی که دوستش دارین ولی نمیدونید دوستتون داره کاپل های اصلی : مینسونگ و هیونلیکس کاپل ف...