جونگین بهت زده از حالت هیونگاش این سوال رو پرسیده بود و باعث شده بود سر هردو پسر سمت جونگین برگرده و دوباره به هم نگاه کنن و با سرعت از هم جدا بشن و سمت جونگین رفتن و دستش رو گرفتن و بین خودشون نشوندن
*شما دو تا داشتین چی کار میکردین
+_ما؟ما کاری نمیکردیم
*فلیکس رو پا هیونجین نشسته بودی ، تازه سراتونم که تو هم بود ،یعنی هیچ کاری نمیکردین؟
هیونجین و فلیکس خجالت زده سرشون رو پایین انداختن و هیونجین گفت
_داشتم براش جیسونگ و مینهو رو توضیح میدادم
و موضوع رو برای ای ان هم توضیح داد
*دور از اون دوتا ، باید یادم بمونه اگر کسی خواست چیزی برام توضیح بده ، فرار کنم ، چون ممکنه ....
و با شیطنت به هیونجین و فلیکس نگاه کرد و حرفش رو ادامه نداد و خندید
کم کم بقیه بچه ها هم به جمع اون سه تا اضافه شدن و حالا ۶ نفر جلو در حموم چهار زانو زده بودن
_جیسونگ پشت به مینهو رو به در نشسته بود و سرشو تو دستاش گرفته بود
_حالا چی کار کنیم
+چی و چی کار کنیم؟ پاشو برو بیرون دیگه مثلا داشتم دوش میگرفتم
_هیونجین بیرونه
+چییییی
_ هیسسسسسس اروم
مینهو سمت در رفت و بدون توجه به جایی که جیسونگ نشسته بود روش خم. شد و حوله رو برداشت
+جیسونگ سرشو بالا اورد و با مینهو با موهای خیس رو به رو شد کم کم چشماش داشت میرفت پایین که سرشو پایین انداخت و حوله دستش رو سریع و محکم بالا برد که دستش به جایی که نباید خورد ، دست خوردن که هیچی در واقع مشت زده بود به جایی که نباید و حالا مینهو سرخ شده در حالی که داشت از درد به خودش میپیچید روی زمین افتاده بود و خواست ناله کنه که جیسونگ سریع سمتش برگشت و دستش رو روی دهن مینهو گذاشت
_هیسسسسس میخوای فکر کنه اینجا داریم چی کار میکنیم
مینهو همچنان داشت کف حموم به خودش میپیچید و هم رنگ لبو شده بود
جیسونگ از دیدن این صحنه نتونست خودشو نگه داره و ریز خندید و شروع به معذرت خواهی کرد
_من معذرت میخوام فقط خواستم بهت حوله بدم
+بخند جیسونگ بخند، اگر بچه دار نشم چی؟
جیسونگ خندش بلند تر شد
_قول میدم از پسش بر میای و کلی بچه داری
مینهو ته دردش خوابیده بود و حالا کنار جیسونگ به دیوار حموم تکیه داده بود برگشت و خیره به خنده و لبای جیسونگ جوابش رو داد
+مگه میدونی تواناییم در چه حده؟
جیسونگ خندش اروم محو شد و به مینهو خیره شد
مینهو اروم سمت جیسونگ مایل شد و دوباره سوالش رو پرسید
_من از کجا بدونم
+پس چجوری بهم قول میدی؟
جیسونگ اروم ضربه ای به سر مینهو زد و زمزمه کرد
_اول یه راهی پیدا کن از اینجا بریم بیرون من خودم برات دوست دختر پیدا میکنم
مینهو اخمی کرد و توپید
+چجوری همچین حرفی میزنی؟
جیسونگ متعجب بهش نگاه کرد
_چرا نمیتونم همچین چیزی بگم؟
مینهو اه کلافه ای کشید و ادامه داد
+هنوز یک ساعت از وقتی که ... پوفففف ولش کن
جیسونگ منظور مینهو رو فهمید ولی بحث رو ادامه نداد و سرش رو پایین انداخت
+من بر میگردم تو دوش بگیر و برو بیرون هر کی هم هرچی گفت فقط بگو که مینهو تو حموم نبوده حتما رفته بیرون
_توقع داری وقتی تو اینجایی دوش بگیرم؟
+راه دیگه ای داری؟
جيسونگ دیگه حرفی نزد و منتظر به مینهو که به بدنش خیره شده بود نگاه کرد
_هوییی هیونگ کجارو نگاه میکنی؟
+من...من چیز...هیچ جارو ...لباست خیلی...خیلی اشناست همین
_برگرد
+چرا؟
جیسونگ به مینهو چپ چپی نگاه کرد
_توقع داری جلو تو لخت شم و دوش بگیرم؟
مینهو اروم برگشت و رو به قفسه های حموم نشست رو زمین و سعی کرد هر فکر منحرفانه رو از خودش دور کنه
فکر اینکه با جیسونگ دوش بگیره ، ببوستش و لمسش کنه...
دقیقا تو فکر های جیسونگ هم این فکر ها بود پس سریع شیر اب یخ رو باز کرد و زیرش رفت و باعث شد هیس اروم و کش داری بکشه و باعث تحریک بیشتر مینهو نسبت به فانتزیاش بشه
YOU ARE READING
Dare Or Truth
Fanfictionاگر یه روزی توی یه بازی مجبور بشین شخصی که همیشه روش کراش داشتین رو ببوسید به نظرتون بعدش قراره چه اتفاقی بیوفته؟ یا اگر مجبور شین خودتون یه بازی رو شروع کنید با کسی که دوستش دارین ولی نمیدونید دوستتون داره کاپل های اصلی : مینسونگ و هیونلیکس کاپل ف...