part 3

332 43 3
                                    

جونگین بهت زده از حالت هیونگاش این سوال رو پرسیده بود و باعث شده بود سر هردو پسر سمت جونگین برگرده و دوباره به هم نگاه کنن و با سرعت از هم جدا بشن و سمت جونگین رفتن و دستش رو گرفتن و بین خودشون نشوندن
*شما دو تا داشتین چی کار میکردین
+_ما؟ما کاری نمیکردیم
*فلیکس رو پا هیونجین نشسته بودی ، تازه سراتونم که تو هم بود ،یعنی هیچ کاری نمیکردین؟
هیونجین و فلیکس خجالت زده سرشون رو پایین انداختن و هیونجین گفت
_داشتم براش جیسونگ و مینهو رو توضیح میدادم
و موضوع رو برای ای ان هم توضیح داد
*دور از اون دوتا ، باید یادم بمونه اگر کسی خواست چیزی برام توضیح بده ، فرار کنم ، چون ممکنه ....
و با شیطنت به هیونجین و فلیکس نگاه کرد و حرفش رو ادامه نداد و خندید
کم کم بقیه بچه ها هم به جمع اون سه تا اضافه شدن و حالا ۶ نفر جلو در حموم چهار زانو زده بودن
_

جیسونگ پشت به مینهو رو به در نشسته بود و سرشو تو دستاش گرفته بود
_حالا چی کار کنیم
+چی و چی کار کنیم؟ پاشو برو بیرون دیگه مثلا داشتم دوش میگرفتم
_هیونجین بیرونه
+چییییی
_ هیسسسسسس اروم
مینهو سمت در رفت و بدون توجه به جایی که جیسونگ نشسته بود روش خم. شد و حوله رو برداشت
+جیسونگ سرشو بالا اورد و با مینهو با موهای خیس رو به رو شد کم کم چشماش داشت میرفت پایین که سرشو پایین انداخت و حوله دستش رو سریع و محکم بالا برد که دستش به جایی که نباید خورد ، دست خوردن که هیچی در واقع مشت زده بود به جایی که نباید و حالا مینهو سرخ شده در حالی که داشت از درد به خودش میپیچید روی زمین افتاده بود و خواست ناله کنه که جیسونگ سریع سمتش برگشت و دستش رو روی دهن مینهو گذاشت
_هیسسسسس میخوای فکر کنه اینجا داریم چی کار میکنیم
مینهو همچنان داشت کف حموم به خودش میپیچید و هم رنگ لبو شده بود
جیسونگ از دیدن این صحنه نتونست خودشو نگه داره و ریز خندید و شروع به معذرت خواهی کرد
_من معذرت میخوام فقط خواستم بهت حوله بدم
+بخند جیسونگ بخند، اگر بچه دار نشم چی؟
جیسونگ خندش بلند تر شد
_قول میدم از پسش بر میای و کلی بچه داری
مینهو ته دردش خوابیده بود و حالا کنار جیسونگ به دیوار حموم تکیه داده بود برگشت و خیره به خنده و لبای جیسونگ جوابش رو داد
+مگه میدونی تواناییم در چه حده؟
جیسونگ خندش اروم محو شد و به مینهو خیره شد
مینهو اروم سمت جیسونگ مایل شد و دوباره سوالش رو پرسید
_من از کجا بدونم
+پس چجوری بهم قول میدی؟
جیسونگ اروم ضربه ای به سر مینهو زد و زمزمه کرد
_اول یه راهی پیدا کن از اینجا بریم بیرون من خودم برات دوست دختر پیدا میکنم
مینهو اخمی کرد و توپید
+چجوری همچین حرفی میزنی؟
جیسونگ متعجب بهش نگاه کرد
_چرا نمیتونم همچین چیزی بگم؟
مینهو اه کلافه ای کشید و ادامه داد
+هنوز یک ساعت از وقتی که ... پوفففف ولش کن
جیسونگ منظور مینهو رو فهمید ولی بحث رو ادامه نداد و سرش رو پایین انداخت
+من بر میگردم تو دوش بگیر و برو بیرون هر کی هم هرچی گفت فقط بگو که  مینهو تو حموم نبوده حتما رفته بیرون
_توقع داری وقتی تو اینجایی دوش بگیرم؟
+راه دیگه ای داری؟
جيسونگ دیگه حرفی نزد و منتظر به مینهو که به بدنش خیره شده بود نگاه کرد
_هوییی هیونگ کجارو نگاه میکنی؟
+من...من چیز...هیچ جارو ...لباست خیلی...خیلی اشناست همین
_برگرد
+چرا؟
جیسونگ به مینهو چپ چپی نگاه کرد
_توقع داری جلو تو لخت شم و دوش بگیرم؟
مینهو اروم برگشت و رو به قفسه های حموم نشست رو زمین و سعی کرد هر فکر منحرفانه رو از خودش دور کنه
فکر اینکه با جیسونگ دوش بگیره ، ببوستش و لمسش کنه...
دقیقا تو فکر های جیسونگ هم این فکر ها بود پس سریع شیر اب یخ رو باز کرد و زیرش رفت و باعث شد هیس اروم و کش داری بکشه و باعث تحریک بیشتر مینهو نسبت به فانتزیاش بشه

Dare Or TruthWhere stories live. Discover now