گنگستر part1🩶

75 6 0
                                    

بنظر خودش گنگستر بود
چقدر چرت!
مگه چقدر دیگه باید تظاهر میکرد، البته که بلد بود مبارزه کنه اما ترسش بهش قلبه میکرد

خب چون یک پسر بود و یک پسر باید مبارزه بلد باشه و خب این نظریه دوستاش و خودش بود، به قول معروف اگه بلند نباشی مثل دخترایی.

عیبی نداره برای جونگکوک همه چی ممکنه البته این یک جملس که از پدربزرگش به یاد داره.. چه جالب پدربزرگش...

داخل ماشین نشسته بود و از پنجره دودی رنگ به بیرون خیره بود که چطور خیابون ها و مردم به سرعت نور رد میشن و این بخاطر سرعت ماشین بود.

وقتی ماشین جلوی در بزرگ مدرسه جوانا ایستاد جونگکوک ایرپاد هاش رو از گوشش در اورد و از ماشین بدون هیچ خداحافظی از اون راننده پیاده شد.

واز اون در بزرگ مدرسه جدیدش عبور کرد و نگاه های کنجکاوانه کلی دانش اموز رو روی خودش حس میکرد چرا؟  کیه که ندونه به خاطر. اون زخم عجیب روی صورتش!

زخمی که از پایین چشمش تا روی گونه اش ادامه داره، و هنوز تازه بودنش به چشم میخوره.

زخمش انقدر هم بد نبود که همه اینطور بهش خیره بشن!  ولی اینجا همه بیشعور و بی عدالتن.

وارد مدرسه شد و سعی کرد کلاسش رو پیدا کنه بی خیال بود اگه ولش میکردن از همین مدرسه هم بیرون میرفت و ناپدید میشد.

با دیدن اسم کلاسش درش رو باز کرد و واردش شد همه نگاهشون به اون دانش اموز جدید افتاد
و بیشتر به اون زخم روی صورتش!

با دیدن میز اخر کلاس جلو رفت و روی اون میز نشست، چند نفر از اون حرف میزدن و چند نفر توی خودشون بودن. 
و جونگکوک براش هیچی مهم نبود!
زنگ به صدا در اومد و همه سرجاشون قرار گرفتن و منتظر معلمشون موندن.

کمی بعد در باز شد و معلمشو وارد شد همه به احترامش سلام کردن و ساکت شدن، مرد خوشتیپ لبخندی زد و گفت
_ صبحتون بخیر پسرا!  به اونایی که قدیمی هستن سلام مجدد میکنم و به اونایی که جدید اومدن خوش امد میگم به مدرسه جوانا خوش اومدین!  اسم من کیم نامجونه معلم تاریخ!

همه دوباره عرض ادبی کردن و ساکت شدن
معلم اسم اونایی که جدید اومدن رو صدا زد
با شنیدن اسم اشنایی توجه اش به اون پسری که از میز کناریش بلند شد جلب شد
چطور بهش توجه نکرده بود؟

_ مین یونگی؟  بیا خودتو معرفی کن!

یونگی از جاش بلند شد و سمت میز معلم رفت و بیخیال خودش رو معرفی کرد

_ مین یونگی هستم
و  دوباره سر جاش نشست

جونگکوک نیشخندی زد دقیقا پسر خاله ی خودشه!
معلم اسم جونگکوک رو هم صدا زد

_ جئون جونگکوک بیا خودتو معرفی کن

جونگکوک هم بیخیال بلند شد و مثل یونگی گفت
_ جئون جونگکوک هستم

BALADIMIWhere stories live. Discover now