یو جونگpart9🩶

16 3 0
                                    

_سلام به همگی! من کیم ایان هستم!

تهیونگ نگاهی به جین انداخت و متعجب و سردرگم به ایان نگاه کرد.

_ممنون بچه ها باهم خوب باشید!

ایان اومد و صندلی پشت جونگکوک نشست

_چطوری داداش کوچولو
_هیشش ساکت باش.

معلم کلاس درس رو شروع کرد و همه منتظر شدن تا زنگ بخوره.

بعد دو ساعت و نیم زنگ به صدا در اومد و همه بچه ها دور ایان جمع شدن.

بکهیون پرسید

_ ایان درسته؟ چه جالب دوتا ایان تو کلاسمون داریم
_اوه واقعا؟ اون ایان دیگه کدومه؟

وقتی بچه ها به ایان اشاره کردن نگاهش به سوجینی افتاد که وحشت کرده اونور وایستاده بود

_اوه ایان از دیدنت خوشحالم
_م..م...مم..ممنون.

ایان پوزخندی زد و به جونگکوک نگاه کرد که بهش محلی نمی‌داد.

اینم نقشه بود دیگه.

جین پرسید

_محل زندگیت کجاست؟
_تو بوسان البته چند وقته اومدم سئول،اوه راستی تو خیلی سنت بالاتر میخوره.

جین متعجب و دستپاچه گفت

_ا..اوه نه خب راستش من کمی سنم بالاتر میخوره؟

نمیدونست چی بگه.

_اوه ایان این شاید یک اتفاقه وگرنه همه یک سنیم!

همه درحال حرف زدن با پسر جدید بودن و تنها تهیونگ گوشه کلاس به پسر تازه واردی که موهای کوتاه مشکی و پرسینگ های روی ابرو و لبش خودنمایی میکرد

لبش نازک اما صورتی بود و یک خال کوچیک زیر لبش داشت

و تتو های دستش مشخص میشد چطور بهش گیر نداده بودن؟
کیم ایان...جالبه پسری که باعث جلب توجه کیم تهیونگ شد.




...



درحالی که کنار جونگکوک راه میرفت پرسید

_کو کیم نامجون؟
_اروم باش کلاس بعدی با اونه
_از درس متنفرم
_اما همیشه نمره هات بالاست.
_درسته.

هردو راه میرفتن که با سوجین ترسیده مواجه شدن.

ایان پوزخندی زد و سمت سوجین رفت

_هی سوجینی چطوری؟ جای من بودن حال میده؟
_نباید وارد این بازی میشدم،م...مگه نگفتی نمیخوام خودمو نشون بدم؟ حالا با اسم ایان اومدی؟! در صورتی که اسمت جونگکوکه؟ نقشه چیه؟!
_اوه آسونه پسر،فقط کمی اینجا هستم کمی هم با استادمون گرم میگیرم و بعضی از افراد گمشده رو پیدا میکنم و به سزای اعمالشون میرسونم،اون قاتلایی که توی این مدرسه! قاتل پدرم...دزد ...همشونو میکشم!





BALADIMIWhere stories live. Discover now