جیمین پرسید
_ میخوایم چیکار کنیم؟
جونگکوک پوزخندی زد و گفت
_ میریم ژاپن!
...
توی هواپیما نشسته بود و به لیست توی دستش نگاه میکرد
جانگ جوانسو
کیم کانگ سو
جئون جونگکوک
کیم نامجون
کیم تهیونگاینا اسامی کسایی بودن که نقاشی رو دیدن و درموردش میدونستن.
جونگکوک لیست رو محکم زمین انداخت و دستش رو روی صورتش کشید
یونگی ابروش رو بالا انداخت و پرسید
_هی جونگکوک چرا اینقدر این تابلو برات مهمه؟
جونگکوک هیچی نگفت
نامجون به جاش پاسخ داد
_ جونگکوک چیز مهمی داخلشه؟ تو علکی خودتو درگیر یک نقاشی نمیکنی!
_به شما ربطی نداره!
_مربوطه! ما هم داریم وارد این بازی کیری میشیم!
_مجبورتون نکردم میتونین گورتونو گم کنین.نامجون با اعصبانیت گفت
_ کیم جونگکوک اون نقاشی رو من خریدم و فکر میکنم حقمه بدونم چی داخل نقاشیه!
جونگکوک نگاه خشمگین رو به نامجون دادو گفت
_تو نقاشی خریدی به چیزای داخلش کاری نداشته باش
یونگی کمی فکر کرد و هیستریک خندید و گفت
_ هی جونگکوک..توی نقاشی دستگاه عنبیه آقای جئونه نه؟...
جونگکوک به یونگی خیره شد و گفت
_ هیچ فکری تو سرت نباشه مین یونگی! اون عنبیه سهم من از معامله!
_پس درست گفتم!هوسوک سردرگم گفت
_ صبر کنین یعنی توی اون نقاشی ایکیگای دستگاه تشخیص عنبیه چشمه آقای جئونه؟!
_درسته،و بازم تکرار میکنم به شما ربطی نداره!یونگی سریع گفت
_اون مال کجاست
_ مین یونگی،دهنتو ببند.یونگی به ایان نگاه کرد که درحالی که روزنامه میخوند این رو گفت
جونگکوک سرش رو تکون داد و با صدای خلبان که رسیدنشون رو اعلام میکرد ساکت شد.
همه از هواپیما پایین اومدن و مردی سمت اونا اومد و سمت جونگکوک نود درجه تعظیم کرد و گفت
_ خوش اومدین ارباب! لطفا از این طرف!
همه سمت جایی که اون مرد گفت رفتن
سه ماشین مدل بالای مشکی مات با شیشه های دودی و ضد گلوله منتظرشون بودن به ترتیب سوار شدن و سمت عمارت حرکت کردن.جین پرسید
_ میریم هتل؟
جونگکوک پاسخ داد
DU LIEST GERADE
BALADIMI
Mystery / Thriller_میدونی چیه؟ تمام زندگیم دنبال انتقام از اون حرومزاده هایی بودم که برادرم دزدیدن ولی...ولی به خاطر تو با همشون جنگیدم ولی چون اونا عزیزای تو بودن...بهشون صدمه نزدم..چرا..چرا من عزیز تو نیستم؟ چرا..بگو چرا تهیونگ... _تو راه بدی رو رفتی کیم برگشت فاید...