Part 61-62

53 9 2
                                    

Part 61

کنار هم قرار گرفتن پانسی و هرماینی، رون و هری و دراکو چیز خیلی جدید و غیرقابل پیش بینی بود پس هیچکس جرات نمیکرد حرفی بزنه و شروع کننده یک درامای جدید باشه
د:تا شنیدم خودمو رسوندم،هری حالت خوبه؟
ه:چیزی نیست من خوبم
د:اما دستت
دراکو دست هریو گرفت که از شدت مشت هاش کبود شده بود و لکه های خون روش نقش بسته بود
ه:بالاخره یکی باید این عوضیو سره جاش میشوند
هر:باورم نمیشه که بالاخره شرش کم شد! وجودش تو مدرسه نحس بود حتی به خودی هام رحم نمیکرد
نگاهشو به پانسی دوخت و نگرانی تو چهرشو دید و روح بدجنسش از دیدن شرمندگی تو صورتش احساس غرور کرد
هر:حتما برات سخت بوده پارکینسون! اخه دیروزم داشت با تو همین کارو میکرد
پانسی خجالت زده لبشو گاز گرفتو سکوت کرد و به چهره ی شوکه شدش از اتفاقات، احساس ندامت و شرمساری هم اضافه شد
پ:باهام کاری نمیکرد که خلاف میلم باشه
نگاه دراکو که تا الان به دستای اسیب دیده هری بود اروم اروم به سمت پانسی روانه شد
پ:درسته اون دوست پسرمه
هر:بلادی هل
هرماینی دستشو رو دهنش گذاشت و جوری وانمود کرد که انگار انتظار شنیدن همچین چیزیو نداشت با اینکه این اتیشی بود که خودش روشن کرده بود
ر:ما فکر میکردیم اون قصد داره اذیتت کنه. نمیدونستیم دستتون تو یه کاسست
رون از همه جا بی خبر تحت تاثیر برخورد دوست دخترش تیکه ی بزرگی بار پانسی کرد و با چشم غره نگاهشو از صورت شرمنده پانسی منحرف کرد
پ:من فکر نمیکردم حرفای پشتش راست باشه چون اون با من خیلی مهربون بود
هر:تعجبیم نداره از احمقی مثل تو بیشتر از این انتظار نمیره
پ:هی،حرفتو پس بگیر
هر:اگه نکنم چی؟دوباره سیکس پکتو نشونم میدی و ادعا میکنی دوست خوبی هستی؟
هرماینی تو صورت پانسی گفتو با فرو رفتن اخمای پانسی توهم دعواشون داشت شدت میگرفت که دراکو خودشو بین اونا قرار داد و وارد بحث شد
د:بس کنید دیگه چطور میتونید اینقدر بچه باشین؟خیره سرتون دبیرستانی این ولی مثل مهد کودکیا رفتار می‌کنین
هر:چی؟ اما اون با ویکتور...
د:ساکت توداری قلدری میکنی هرماینی و اینجا هیچکس براش مهم نیست حق با توعه یا نه بلکه نیتت برای همه ی ما رو شده
پ:هه،خوردی؟
پانسی با تمسخر رو به هرماینی گفت اما قبل از گرفتن جوابش دراکو انگشت اشارشو تهدید امیز سمتش گرفت و ادامه داد
د:توام ساکت.فکر کردی بی تقصیری؟کرام ریده به هیکلمونو آدم خطرناکیه و این چیزی بود که بارها بهت اخطار دادم اما تو چیکار کردی؟ راحت باهاش وارد رابطه شدی؟ باید با این حقیقت کنار بیایو سرتو تو برف فرو نکنی پانسی چون هرچقدرم بگی بی اطلاع بودی من بهت راجبش هشدار دادم تو با اگاهی اشتباه کردی
پانسی دست به سینه واستادو اخم کرد اما چون خودش میدونست که مقصره نمیتونست از خودش دفاع کنه و ترجیح میداد با کلمات کوتاه خودشو نجات بده
پ:حالا هرچی، به هرحال حالا حقیقتو میدونم
دراکو نفس عمیقی کشید و چشماشو برای ثانیه ای بست.درسته که از پانسی عصبیه و رفتارای هرماینی غیرقابل تحمله اما جو درحال حاضر اصلا مناسب ادامه دادن نیست و مجبوره یکبار برای همیشه به این دعواها خاتمه بده
د:میخام باهم دست بدیدو از هم عذر خواهی کنید
هر:چی؟با این دست بدم؟عمرا
د:خواهش نکردم
دراکو با اخم غلیظی گفتو به هرماینی نگاه کرد.از چشماش میشد فهمید که اصلا و ابدا شوخی نداره پس هرماینی هم چشم غره ای رفتو دستشو به سمت پانسی دراز کرد
پ:هوم
پانسی دستشو گرفتو به اجبار باهم دست دادن
هر:معذرت میخام
پ:منم معذرت میخام
د:خوبه حالا درست شد
رونو هری که تا الان سکوت کرده بودن و اقتدار دراکو دهنشونو بسته بود بدون هیچ سر و صدایی به هم نگاه کردن و بعد به دراکو
ر:به نظرم دوست پسرت یه منجیه
ه:اوهوم.منم همین فکرو میکنم
به هم با تعجب نگاه کردنو شونه هاشونو بالا انداختن.در کمال تعجبو به لطف حماقت کرام همشون دوباره با هم دوست شدنو این بهترین اتفاقی بود که میتونست برای دراکو بیوفته. دیگه اون یه پسر تنها نبود که تو مدرسه مورد آزار قرار بگیره. از طرفی هریو هرماینی هم تونستن باهم به توافق برسنو دوستی چند سالشونو حفظ کنن. پانسیو رون هم دوستای جدید پیدا کردن. باشه باشه؛من هنوز معتقدم دبیرستان جای مسخره ایه اما نیمه پر لیوان رو ببینید. شاید الان درصد کشته شدنتون توسط یه خرس بیشتر باشه تا کشته شدن تو مدرسه،چون بالاخره دوستای شما نقش مهمی تو زندگی شما دارن.حالا فکر کن پسری به قدرتمندیه هری پاتر،دختری با شجاعت هرماینی گرینجر،پسری با وفاداری رون و دختری با هوشه و نفوذ پانسی دوستات باشن؛اوه بلوندیه عزیز تو از هر پسری تو این دنیا خوش شانس تری،البته{فعلا}

More painful than before Where stories live. Discover now