Part 45-46

92 12 2
                                    

🔞مناسب افراد خجالتی نیست🔞

Part 45

به دور از صحبتای غیر عاشقانه هری و هرماینی شرایط تو بیمارستان خوب پیش میرفت. پلیس از لیلیو پانسی بازجویی کرده بودو با رضایت شخصی دراکو امشب به خونه لیلی میرفت تا فردا کارای اداریش انجام بشه چون پدرش که فراریه و کسی هم نداره تا تو این اوضاع ازش مراقبت کنه پس بهترین گزینه لیلیه که حاضره مثل بچه خودش تر و خشکش کنه. بعد از تصفیه با بیمارستان پانسی به دراکو کمک کرد که سوار ماشین شه و وضعیتشو برای هزارمین بار چک کرد
پ:من دیگه پیشتم دراکو لازم نیست بترسی اجازه نمیدم دیگه کسی بهت صدمه بزنه
دراکو سرشو تکون داد و پانسی بالشتی که تو ماشین بودو پشتش گذاشت تا راحت باشه و رو به لیلی ادامه داد
پ:شما حرکت کنید من با رانندم دنبالتون میام
ل:لازم نیست تا خونه بیای
پ:در کمال احترام خانم پاتر اما هنوز مطمئن نیستم که خونه ی شماهم برای دراکو امن باشه اما به نظرش احترام میزارم با این حال باید خودمم چک کنم
لیلب متوجه نگرانی پانسی بود چون کسی تو محله نبود که از دعوای هری تو مدرسه و شکستن فک رون با خبر نباشه پس فقط باشه ای گفت و بحثو تموم کرد
ل:باشه دخترم میتونی هروقت خواستی بهش سر بزنی
پانسی لبخندی همراه با نگرانی تحویل لیلی داد و با اقتدار سوار ماشین شد.از نوع حرف زدنِ شجاعانش میشد فهمید که اون اصلا درمورد دراکو شوخی نداره پس لیلی هم در مقابل مقاومت نکرد و به سمت خونه حرکت کرد
ل:راحت نشستی؟
کمربند دراکورو چک کردو به صورتش دست کشید
ل:ناراحت نباش پسرم همه چیز تموم شد
د:ممنونم
دراکو به آرومی گفتو لیلی همونطور که ماشینو میروند دستشو گرفتو لبخند زد.رفتارای لیلی متظاهرانه نبود چون اون عمیقا دراکورو دوست داشت حتی قبل از اینکه وارد زندگی هری بشه.انگار یجورایی دلش به حالش میسوخت و کاریم از دستش بر نمیومد تا براش انجام بده اما حالا شرایط عوض شده بود و دست لیلی برای پر کردن خلع های دراکو بازتر بود.به خونه که رسیدنو لیلی زودتر از دراکو و پانسی حرکت کرد و کلیدو تو در چرخوندو هری که رو‌مبل خابش برده بود با شنیدن صداش از جاش پرید
ه:لاو؟
هری به سمت در دویدو با دیدن دراکو تمام وجودش یخ کرد. یعنی اون صورت زیبا به دست کدوم ظالمی به این روز افتاده بود؟
ه:ب.بلوندی؛ بلوندیه من
هری اروم دستاشو دور دراکو حلقه کرد و بغلش کرد.با اینکه بغض داشت اما تلاش میکرد گریه نکنه برعکس بلوندی که تا به اغوش هری رسید قطره اشک مزاحمی از چشمش سر خورد
ه:چه بلایی سرت اومده؟کی اینکارو باهات کرده؟
ل:هری اون ضعیف شده ممکنه دردش بیاد لطفا زیاد فشارش نده
لیلی گفتو دراکو رو از هری جدا کرد.پانسی که پشت اونها بود بالاخره خودی نشون داد و بعد چشم غره ای که به هری رفت به سمت دراکو برگشت و دستاشو گرفت
پ:کاش امشب میومدی پیش من درا
د:نه.پیش هری راحت ترم
پ:هوف؛ پس...این پیشت باشه لطفا
گوشیشو به سمت دراکو گرفتو با ظن به هری نگاه کرد
پ:هر ساعتی از شبانه روز بهم نیاز داشتی یا تو خطر بودی بهم زنگ بزن خودمو سریع میرسونم
هری به زمین چشم دوخته بود و با شنیدن جمله ی «اگر تو خطر بودی بهم زنگ بزن» ابرو هاش بالا رفت اما چیزی نگفت...فقط تو سرش این سوال نقش بست که یعنی به نظر اون من خطرناکم؟ اونم وقتی اولین واکنشم به دیدن دراکو بغل و بغض بود؟
د:ممنون اما پیش هری جام امنه
گوشیو به پانسی برگردوند و به شونه ی هری تکیه کرد.پانسی از پایین تا بالای هریو نگاه کرد و با پوزخند ادامه داد
پ:امیدوارم حق با تو باشه
به هری با اخم نگاه کردو با لیلی خداحافظی کردو رفت
ه:میبرمت به اتاق باید استراحت کنی
تو یه حرکت دراکورو بلند کردو تو بغلش گرفت. اون یقشو گرفتو آروم زمزمه کرد
د:منو جلوی مامانت خجالت زده نکن
ه:مهم نیست اون چه فکری میکنه
هری گفتو بدون نگاه کردن به لیلی از کنارش گذشتو از پله ها بالا رفت تا به اتاقش برسه. دراکورو به آرومی رو تخت گذاشتو کنارش دراز کشید
ه:کی این بلا رو سرت آورد؟
د:نمیخام راجبش حرف بزنم هری
ه:باید بزنی.کاره ویکتور کرامه؟یا اون دوستای عوضیش؟کی اینکارو کرده؟
دراکو پشت به هری خابیدو بغض کرد.یعنی اون واقعا نمیفهمید که الان وقتش نیست؟
د:بعدا راجبش حرف میزنیم
ه:هی
دراکو خودشو مچاله کرده بود و صدای نفس هاش هریو متوجه بغض تو گلوش میکرد پس فقط بهش نزدیکتر شد و دستشو رو پهلوش کشید
ه:بلوندی...تو حالت خوبه؟
دراکو دیگه تحمل شنیدن این جمله ب مسخره رو نداشت، اونم با وجود جواب مسخره تره همیشگیش که یه دروغه مزخرف بود.اره خوبم ممنون که میپرسین.با بلندتر شدن صدای گریه دراکو هری از پشت بغلش کرد و موهاشو بوسید
ه:هیشش...تموم شد تو دیگه پیش منی
د:من.من خسته شدم
ه:تو دیگه تو خطر نیستی لاو
د:من همیشه تو خطرم تا وقتی اون زندست من تو خطرم من چه گناهی کردم که بازیچه دسته همم؟من نمیخاستم به این دنیا بیام این تصمیمه من نبوده و بخاطر حماقت دیگران من همچین زندگی ای دارم
ه:متاسفم عزیزم قول میدم جوری مواظبت باشم که دیگه از هیچی نترسی
د:تو نمیتونی اینکارو کنی هری چون تو نمیتونی جای پدرم باشی برام پدری کنی
قلب هری مچاله میشد وقتی صدای لرزون و غرق ناراحتی بلوندیو میشنید اما چیزی که بیشتر قلبشو به درد میاورد مسبب این ناراحتی بود
ه:پدرت اینکارو کرده؟
دراکو چیزی نگفتو فقط هق هق کرد هری ناراحتو عصبی از پشت بغلش کردو سرشو مجددا بوسید و دستاشو دورش حلقه کردو بلوندی تو بغلش غرق کرد
ه:من کاری میکنم که اون تاوانشو پس بده
د:نه اون ممکنه بهت آسیب بزنه
ه:همین الانشم زده
اشک از گوشه چشم هری سر خورد. یعنی چقدر دیگه میتونست تحمل کنه و پا به پای بلوندی گریه نکنه؟
ه:قلبم پاره شده از وقتی این شکلی دیدمت. قبلا فکر میکردم بیش از اندازه دوست دارم اما الان...؛ مطمئنم که عاشقتم وقتی بخیه ی ابروتو دیدم حس کردم میتونم باعثو بانیشو بکشمو این بخاطر علاقم به توعه وجودم به وجود تو وابستستو اگه یه روزی نباشی من گم میشم تو نبودنت
دراکو به سمت هری برگشتو به چشمای خیسش نگاه کرد.جالبه که تو این اوضاع باید هریم دلداری بده چون ناراحتی اون به اندازه بخیه ابروش درد داشت پس دستشورو صورتش کشید تا ارومش کنه
د:من حالم خوبه لطفا ناراحت نباش
هری تو چشماش نگاه کردو اشک ریخت. چطور میتونست صورت زخمیشو ببینه و باور کنه که حالش خوبه؟
ه:تو همه ی زندگیم شدی تنها کسی که قلبا بهم اهمیت میده پس نمیتونم این اوضاع رو تحمل کنم
د:همه چیز درست میشه قلبم،لطفا گریه نکن
ه:من درستش میکنم قول میدم
لباشو رو لبای دراکو گذاشتو نرم بوسیدش
د:دوست دارم
ه:منم دوست دارم
انگار لبای بلوندی مثل پادزهر عمل کرد و سمی که تو خون هری جریان پیدا کرده بودو خنثی کرد
د:ولی من خیلی زشت شدم
هری روی کبودیشو بوسید و لبخند زد
ه:اصلنم اینطور نیست
د:هنوز به نظرت خوشگلم؟
ه:تو همیشه زیبایی دراکو تو تنها آدم زیباو قشنگ زندگیه منی
دراکو روی چشمای خیس هریو بوسیدو با لبخند بهش نگاه کرد
د:من عاشق چشماتم دیگه نباید هیچوقت تر بشن
هری خندیدو پیشونی دراکورو بوسید
ه:اگه بخام هر تیکه از وجودتو که دوست دارم ببوسم وقت کم میارم پس لطفا همین بوسه رو پیشونیو ازم بپذیر
جفتشون باهم خندیدن و سرشونو بهم تکیه دادن اما این حس خوب خیلی ادامه دار نشد چون صدای تق تق در اومد و لیلی اعلام حضور کرد

More painful than before Where stories live. Discover now