Part 43-44

80 12 2
                                    

🔞این قسمت مناسب افراد خجالتی و حساس نیست🔞

Part 43

هرماینی با عصبانیت به در خونه کوبیدو منتظر شد تا هری درو باز کنه اما انگار نه انگار که اون ده دقیقست که زنگ خونه رو فشار میده
هر:باز کن دیگه پفیوز
دست به سینه ایستادو به در میکوبید.وقتی دید هری درو باز نمیکنه چشم غره ای رفتو از پنجره ی پشتی خونه اومد تو
هر:دهنت سرویسه هری
از پله ها بالا رفت و اماده بود که مشتشو تو صورت پاتر فرود بیاره و یه کبودی رو سمت دیگه صورتش ایجاد کنه اما پاهاش سست شد وقتی. متوجه ناله های ریزی شد که از پشت دره نیمه باز اتاق هری میومد
هر:هری؟
خیلی خیلی آروم صداش کرد و یک قدم جلوتر رفت
ه:اوه فاک...عاح
هرماینی پشت در نیمه باز هری ایستادو به داخل نگاه کرد و آب دهنشو غورت داد وقتی متوجه شد هری داره چیکار میکنه صدای پورن با وجود هدفونی که رو گوشش بود همچنان بلند و قابل فهم بود و از لب تاب رو به روی هری پلی میشد
ه:اوه گاد اومم
هری لباشو به داخل دهنش بردو دیکشو که با وازلین چرب کرده بودو تو دستش بالا پایین میکرد هرماینی از لای در بهش خیره بودو تماشاش میکرد
-ددی تندتر، همشو تو خودم میخام لطفا ددی همشو بهم بده
صدای پورن استار زیاد بودو هرماینی متوجه شد اون یه کارکتر دختر نیست،صبر کن؛هری پورن گی میدید؟
ه:اوه لعنتی همینه تو شبیه بلوندیه منی
هری به تصویر تو لب تاب خیره بودو با سرعت به خودش هندجاب میداد
ه:اوممم اوه گاد اوه گاددد عاححححح
سرعت دستش به بالاترین حد ممکن رسیده بودو اخماش تو هم رفته بود
ه:عاحححح
به کمرش قوس دادو سرشو تو بالشت فرو کرد. کامش با شدت از دیکش‌ بیرون ریختو دستشو سفید کرد.عرقی که روی تنش نشسته بودو قفسه سینش که بالا پایین میشد فضای خیلی سکسیو به وجود آورده بود که هرماینی نمیتونست ازش بگذره اما عصبانیتش به هر چیزی الویت داشت پس خودشو جمعو جور کردو به در کوبید
هر:پسره ی دیوونه
هری از جاش پریدو پتورو روی خودش کشید تا بدنشو بپوشونه چون تو این اوضاع انتظار مهمون ناخوانده نداشت
ه:هر؟
هرماینی بدون وارد شدن به اتاق از پشت در فریاد زد
هر:پسره جقی به مامانت زنگ بزن تا منو مجبور نکنه بیام به بچه الدنگش سر بزنم هوف
هری دوباره بیخیال سرشو رو بالشت گذاشت و به مکالمش با هرماینی ادامه داد
ه:تاحالا ۱۵ بار زنگ زده نمیخام باهاش حرف بزنم
هر:به من چه ربطی داره؟ مسائل خانوادگیتونم من باید حل کنم؟
هری هوفی کشید و از جاش بلند شد تا شلوار بپوشه
ه:تو از کی اینجایی؟
هری درو باز کردو هرماینی افتاد داخل اما هری گرفتش
ه:هی مواظب باش
ه:ولم کن
خودشو کنار کشیدو به هری خیره موند
هر:مامانت بیمارستان بود
ه:بیمارستان؟ اما چرا؟
هرما:نمیدونم گفت بهت بگم بهش زنگ بزنی
هری سریع تلفنشو برداشتو به مامانش زنگ زد
ه:الو؟مامان چیشده؟خوبی؟
ل:چرا گوشیتو جواب نمیدی هری؟
ه:داشتم درس میخوندم
هر:هه
هرماینی پوزخند زدو دست به سینه گوشه اتاق ایستاد
ه:میشه بگی چیشده؟بیمارستان چیکار میکنی؟
ل:دراکو حالش خوب نبود آوردمش بیمارستان
نگرانی تو چهره هری پدیدار شد و این هرماینیو تیز تر کرد تا با حفظ ظاهر منتظر ری اکشن بعدی هری بمونه تا بتونه حدس بزنه نتیجه چیشده
ه:چی؟چه بلایی سره دراکو اومده؟
هرماینی با نگرانی لبشو گاز گرفتو به صحبتاش گوش میداد چون هر لحظه رنگ هری بیشتر میپرید
ل:لطفا تو خونه بمون حالش که بهتر بشه میارمش خونه
ه:بهم بگو کدوم بیمارستانی
ل:تو خونه بمون هری.فعلا
ه:مامان.الو.الووووو
گوشیشو محکم به زمین کوبیدو شکوندش و هرماینی از شوک ازش فاصله گرفت و نفس نفس زد.این دیگه چه واکنشیه که نشون میده؟ یعنی اوضاعش خیلی حاده؟
هر:ه.ه.هری؟
ه:فقط ازم دور شو
هر:اما
ه:هر ازم دور شووووو
هری فریاد زد و هرماینی سریع عقب کشید و گوشه اتاق کز کرد چون چیزی که واضحه اینکه هری الان در شرایط مساعدی نیست و هیچکس نمیدونه قدم بعدیش چیه

More painful than before Where stories live. Discover now