11th Jump

309 30 7
                                    

تو اتوبوس همه سکوت کرده بودن. چون هنوزم خوابمون میومد.

امی اما با ذوق به آندره که خوابِ خواب بود خیره شده بود... کای چشماش بسته بود اما اخم کرده بود... به نظر میومد حتی آهنگ توی گوششم نتونسته خوشحالش کنه.

یکی با آرنجم زدم به پهلوی امی و طوری که کسی نشنوه گفتم: ضایه بازی درنیار

برگشت و با همون حالت ذوق زده نگام کرد: لیلی منو آندره باید باهم پارتنر شیم میفهمی؟ تو هم باید کمکم کنی

دهنم وا موند: چی؟ ینی من باید با گابریل یا...

وقتی این فکر اومد تو ذهنم که ممکنه کای پارتنرم شه حسابی حالم گرفت و گفتم: با... ک...کای؟؟؟ من باید با اون باشم؟

امی سرشو تکون داد: پس چی! نکنه میخواستی آندره رو بدزدی؟

خب آره یه جورایی تو ذهنم بود که با آندره پارتنر میشم و همه چی حله... به هر حال ما از بقیه بیشتر به هم میایم... رقص دوتامونم خوبه. البته خب امی هم خوبه اما از آندره بهتره واسه همین با هم خوب نمی شن... یا میشن؟ آیــــــــــــــش گیج شدم

به امی نگاه کردم: پس گابریل ماله خودمه... قید کای رو بزن

امی شستشو بالا آورد و گفت: عالیه منم موافقم

اما اون ته ته مغزم یه صدایی میگفت تو خوابم نمی بینی گابریل با تو پارتنر شه چون گابریل و سوفی از اول پیش هم نشسته بودن پس شانسم خیلی کم بود...

رسیدیم فرودگاه و بعد از کلی دردسر و کارای مختلف تونستیم سوار هواپیما شیم.

من امی کای و گابریل افتاده بودیم 4 تا صندلی وسط. و انقد جلو بودیم که جلوی ما خالی بود و جایی بود که مهمان دار بعدا می ایستاد تا توضیحاتی بده. در واقع هیچ صندلی جلو ما نبود و فقط یه دیوار و ال سی دی جلومون بود.

خدارو شکر کردم که یه فرصت پیش اومد تا با گابریل آشنا شم و مخشو بزنم...

امی تا چشمش به کای افتاد که صندلیش پیش اونه با ترس به من نگاه کرد و بعد دستمو گرفت: لیلی نجاتم بده.

سرمو تکون دادم: به هیچ وجه. هرکی سر جای خودشه! تو هم صندلیت پیش کایه پس برو بشین

امی یکم غر غر کرد و نشست پیش کای. کای چپ چپ نگاش کرد و اون کاملا ساکت شد.

نشستم پیش امی و طرف راستمم گابریل بود. چشمم به آندره افتاد که پیش آقای مارک گیر کرده بود! بیچاره به نظر میومد خیلی راحت نیس... آقای مارک داشت یه حرفایی بهش میزد و آندره فقط سرشو تکون میداد... آخر گابریل رفت جای خانوم فرنسیس پیش سوفی و آندره اومد پیش من و خانوم فرنسیس و آقای مارک پیش هم نشستن... این هم از آخرین شانسم برای به دست آوردن یه پارتنر درست حسابی

Grand jetéWhere stories live. Discover now