First Jump

557 39 2
                                    

آفتاب ملایمی روی صورتم میخورد که بیدارم کرد. خمیازه ی بلندی کشیدم و از جام پاشدم. یوهو! من اینجام! اینجا پاریس است خوابگاه یکی از مدرسه های خوبِ باله...

تازه یادم اومد که وسایلم رو همونطوری گذاشتم جلوی در. پاشدم و چمدونم رو باز کرد. لباسامو مرتب چیدم توی کمد ها و کفش های باله ی خوشگلمو که خالم واسه تولدم برام خریده بود رو نگاه کردم. ازین به بعد من میتونم اونارو بپوشم...

وقتی وسایلم چیده شد و همه چیز واسه یه زندگی خوب آماده به نظر میرسید صدای قار و قور شکمم توجهم رو جلب کرد...

گوشیم رو چک کردم ساعت 10 صبح بود... ینی کجا میشد صبحونه پیدا کرد؟

میتونستم برم سوپر مارکت و توی محله هم یه چرخی بزنم اینطوری بهتره. قبلش باید میرفتم دستشویی... نگام به دوتا در افتاد... یکیش باید حموم دستشویی باشه ولی اون یکی چیه؟

تصمیم گرفتم یکیشو باز کنم. در اول رو باز کردم دستشویی و حموم خیلی معمولی اما تمیزی بود... بعد ازینکه صورتم رو آب زدم و یکمی هم آرایش کردم اومدم بیرون... میخواستم در دوم رو باز کنم که گوشیم زنگ خورد

جواب دادم: الو؟

خاله: لیلیِن! رسیدی؟؟؟ چرا بهم زنگ نزدی؟

لیلین: وای خاک تو سرم خاله اصا یادم رفت... انقد خسته بودم که جون نداشتم... تا رسیدم خوابگاه خوابم برد شرمنده...

خاله م آه کشید: اشکال نداره... حالا همه چی خوبه؟

لیلین: آره خاله نگران چیزی نباش. اتاقمو تحویل گرفتم الانم تازه پاشدم میخوام برم سوپری محل ببینم چی داره... یه چرخی هم بزنم یکم با محیط اینجا آشنا شم.

در حالی که این حرف رو زدمیه دست لباس از کمد بیرون آوردم تا بپوشم.

خاله: مراقب خودت باش یه وقت ندزدنت تو کشور غریب...

لیلین: نگران نباش خاله ی عزیزم! من حواسم هست.

صدای یه مشتری از دور شنیده میشد: یه سوپ دیگه واسه من

خاله: لیلیِن من باید برم... رستوران یکم شلوغه...

بعد از خدافظی گوشیم رو توی جیبم گذاشتم و رفتم بیرون... قبول میکنم یکمی از ارتفاع می ترسیدم اما چون قرار بود 2 سال اینجا زندگی کنم بی توجه بهش از اونجا عبور کردم...

خیابون خلوت بود. ازونجایی که بودم می تونستم سوپر مارکت رو ببینم... هوا مرطوب و خنک بود... یه ماشین مشکی قدیمی از کنارم رد شد. دستامو که یخ کرده بودن توی جیبم گذاشتم و قدم زدم. احساس خوشبختی میکردم. احساس میکردم همه چی دارم حس میکردم یه آدم موفقم و هیچ چیزی نیس که از خدا بخوام

Grand jetéWhere stories live. Discover now