part 22

23 5 3
                                        

بکهیون با تعجب به مینهیون که خودشو جلوی گلوله ای که به سمت کیونگسو شلیک شده پرت کرد نگاه کرد ، باورش نمیشد این پیرمرد اینقدر وقیح و بی شرم باشه ، چه نیرویی بود نمیدونست ولی اسلحه ای که کنارش بود رو برداشت و شلیک کرد اما اسلحه خالی بود.
کیونگسو توان برگشتن نداشت ولی برگشت و با دیدن چیزایی رو به روش بود شوک شد و نگاهش روی اسلحه که چند قدمیش بود قفل شد و به سمتش قدم برداشت و برش داشت و به سونگ جو شلیک کرد ، درست به وسط سرش و سمت جسم تیر خورده ی مینهیون برگشت ، چیزی که میدید رو باور نمی‌کرد و با قدم های سست به سمتش رفت و روی زانو هاش افتاد و با دست ای لرزون جسم نیمه جونش رو تو بغلش کشید.
-م...مین...مینهیون...
مینهیون لبخند خونی ای به کیونگسو تحویل داد.‌
-هیچ..وقت نتونستم...بهت درست...نشون بدم...که چ..قدر عا...عاشقتم....
کیونگسو نمیتونست جلوی ریزش اشک هاشو بگیره.
-حرف نزن باید برسونمت بیمارستان!
-ک...کیونگسو...ا..این اتفاقات...ه..هیچ..کدوم ت..تقصیر ت ن..نبود...خ..خودت و اون پ..پسره ج..جون..گین رو..اذیت نک...
قبل از اینکه بتونه جمله اش رو کامل کنه پلکاش تسلیم شدن و روی هم افتادن.
کیونگسو ناباور جسم مینهیون رو تکون داد.
-مینهیون....مینهیوننننن...
سرشو به قفسه سینه اش فشرد و از اعماق وجودش گریه میکرد ، نمیدونست چه قدر وقت داخل اون وضعیت بوده ولی با پیچیدن صدای آژیر پلیس و آمبولانس متوجه شد بکهیون یا چانیول باهاشون تماس گرفتن.
_______________________________________
جسم خسته اش رو به سمت موتورش کشوند و بهش تکیه زد.
-جناب دو.
با شنیدن صدای افسر پلیس سرشو بالا گرفت و بهش نگاه کرد.
-این اسلحه شماست ؟
-بله.
-شما به عموتون جناب دو سونگ جو شلیک کردید ؟
کیونگسو به چشمای افسر خیره شد.
-در...
-کار من بود!
افسر و کیونگسو هردو با تعجب به سمت منبع صدا برگشتن و با دیدن بکهیون کیونگسو اخم کرد.‌
-داری چیکار می‌کنی ؟
بکهیون چند قدم به افسر نزدیک شد.
-من بهش شلیک کردم.
-داره درو...
اما بکهیون اجازه صحبت کردن به کیونگسو نمیداد.
-اون مرد منو بازی داد و ازم سواستفاده کرد ، تمام این مدت منو با دروغ دشمن بهترین دوستم کرده بود نتونستم جلوی خشممو بگیرم و بهش شلیک کردم.
-بیون بکهیون!
بکهیون ذره ای به صدای عصبی کیونگسو توجه نکرد.
افسر با تعجب به دو پسر نگاه کرد و اظهارات بکهیون رو یادداشت کرد.‌
-متوجه اید که این اعترافات چه عواقبی برای شما دارند ؟
-بله.
با دستگیری بکهیون ، کیونگسو عصبی لگدی به سنگ رو به روش زد که دستی روی شونه اش قرار گرفت.
-اون اینکارو فقط به خاطر تو نمیکنه...میخواد جبران کنه برات و از عذاب وجدان خودش کم کنه...
کیونگسو پوزخندی زد.
-به همین راحتی اجازه دادی دوست پسرت ی قتل گردن بگیره ؟ من میتونم از قاتل عموم شکایت کنم!
-قطعا قرار نیست بیکار بشینم کیونگسو...و تو اینکارو نمیکنی...حتی اگه بکنی من بهترین وکلای کشور رو برای تبرعه اش میگیرم و اجازه نمیدم اتفاقی براش بیوفته.
کیونگسو سرش به شدت سنگینی می‌کرد و با دیدن مامور های اورژانس که جنازه مینهیون و عموش رو میبردن دیدش سیاه شد و دیگه متوجه چیزی نشد.‌
_______________________________________
با حس نوازش دستی روی سرش چشماشو باز کرد اما به خاطر شدت نور دوباره بستشون.
جونگین که متوجه بیدار شدن کیونگسو شده بود سریع بلند شد و بهش نگاه کرد و دستشو آروم بالا چشماش نگه داشت تا از شدت نوری که به چشماش برخورد میکنن کم کنه.
-کیونگسو خوبی ؟؟
نگرانی داخل صداش فریاد میزد و این قلب کیونگسو رو به درد می آورد که پسر رو به روش با وجود زخم های خودش نگران حال اونه.
-خوبم.
به سختی زمزمه کرد و چشمای غمگینشو باز کرد و به جونگین نگاه کرد.
-معنی این نگاه چیه ؟
پسر کوچکتر نگاهشو از پسر بزرگتر کنارش گرفت و به سقف خیره شد.
-چیزی نیست جونگین.
جونگین دست کیونگسو رو بین دستاش گرفت و خم شد و بوسه روی لباش زد.
-این زخم ها هیچکدوم تقصیر تو نیست...
-اما...
با قرار گرفتن انگشت اشاره جونگین روی لباش ساکت شد.
-مرگ مینهیون ، بازیچه شدن بکهیون ، کشته شدن عموت ، زخمی شدن هوسوک و حتی این زخم های من هیچکدوم مقصرش تو نبودی کیونگسو....
کیونگسو به سختی بغضی که به گلوش چنگ انداخته بود قورت داد و تلخندی به جونگین زد ، واقعا دلش میخواست توی بغل جونگین فرو بره و تا ابد از اون عطر شکلاتی فیض ببره اما احساس گناه بهش اجازه درخواست چنین خواسته ای رو میداد ؟ دلش میخواست از اینجایی که همه میشناسنش فرار کنه همراه جونگین اما لیاقتش داشت ؟ جونگین پاک تر از اون چیزی بود که بخواد با شخصی مثله کیونگسو آینده اش رو تباه کنه.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Feb 25 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

save me from myself Where stories live. Discover now