(کل پارت +18)
جونگین به کیونگسو کمک کرد تا روی کاناپه دراز بکشه و سرشو روی پاهاش بزاره.
حالا پسر بزرگتر راحت میتونست با موهاش بازی کنه و پسر کوچکتر میتونست بخوابه.
_______________________________________
-اونا باهم کنار میان ؟
هوسوک چشمشو از بشقاب و سیب خونی گرفت و به یونگی داد.
-میان اما به نظرت کی پشت این ماجرا هاست ؟
یونگی چشماشو بست و نفسشو فوت کرد.
-نمیدونم اما اینطور که داره پیش میره فکر میکنم هممون بشناسیمش و قراره از فهمیدنش شوکه بشیم مخصوصا کیونگسو.
-منظورت چیه ؟
-اون شخص خیلی خوب میدونه کیونگسو رو چطوری تحریک کنه انگار اونو کاملا میشناسه. میدونه از کدوم آدم کجا استفاده کنه تا کیونگسو بیشتر گمراه شه.
هوسوک متفکر سر تکون داد و یونگی ادامه داد.
-داخل هزارتویی که درست کرده گیر افتادیم و اون داره از بالای هزارتوی بهمون نگاه میکنه.
مین یانگ کنجکاو پرسید.
-یعنی پدر بی گناهه ؟
-قطعا بیگناه بیگناه نیست مخصوصا نسبت به من و جیمین.
هوسوک نگاه ناراحتش رو به زمین دوخت.
و مین یانگ بی خبر از اینکه موضوع جیمین ی نفر رو ناراحت میکنه ادامه داد.
-هنوز دوستش داری ؟ اگه برگرده حاضری برگردی باهاش ؟
-قطعا نه اما فراموش نمیکنم ، جیمین همه چیز من بود.
بلند شد و مسیر اتاق مطالعه رو پیش رو گرفت.
مین یانگ ناراحت نفسشو فوت کرد و به هوسوک نگاه کرد.
-چیزی شده ؟
هوسوک لبخند زد.
-نه.
-ولی گرفته به نظر میایی...
-چیزی نیست فقط ذهنم درگیر اینه که کی پشت این قضایاست و چرا اینکارو میکنه.
مین یانگ سر تکون داد و بلند شد و میز را جمع کرد و هوسوک بعد از کمی کمک به مین یانگ به اتاق خالی یونگی پناه برد و توی افکارش غرق شد.
_______________________________________
جونگین نوک انگشتش به آرومی روی ابرو ، چشم دماغ و لب کیونگسو کشید رو لب های نیمه بازش متوقف شد.
کنجکاو انگشتش را داخل دهنش برد که پسر کوچکتر توی خواب مکی به انگشتش زد.
جونگین خنده اش رو قورت داد و دستشو بیرون کشید ، پسر رو به روش خیلی بانمک بود.
جونگین واقعا دلش میخواست این بدن برای خودش باشه تمام و کمال اما هنوز اجازه اش رو نداشت ، داشت ؟
چشماشو بست و سعی کرد بخوابه.
-باید صبر داشته باشی کیم جونگین...
جونگین بی خبر از خواب های منحرفانه کیونگسو بعد از چند دقیقه تسلیم خواب شد.
پسر کوچکتر باز داشت خواب پسر بزرگتر را میدید که دنبال سکس باهاش بود ، درست توی لحظه حساس با صدای زنگ موبایلش از خواب پرید و از حرص بدون جواب دادن قطعش کرد.
به اطرافش نگاهی انداخت و با ندیدن تم اتاقش گیج پلک زد و با به یاد آوردن اینکه همراه جونگین به خونش اومده نفس راحتی کشید.
اما صبر کن ؟ با جونگین ؟ خونش ؟ یعنی متوجه خواب هاش شده بود ؟
روی کاناپه نشست و به جونگینی که نشسته خوابیده بود نگاه کرد.
-نباید اینطوری بخوابی...
شونه های جونگین رو گرفت و سعی کرد اون رو روی کاناپه بخوابونه ، اما جونگین سنگین تر از انتظارش بود ، تمام زورش رو برای تکون دادن جونگین زد.
پسر بزرگتر روی کاناپه افتاد و پسر کوچکتر بی تعادل روش افتاد.
آب دهنشو با صدا قورت داد ، این صحنه را فقط توی خواباش دیده بود.
با فکری که به سرش زد لبخند پلیدی زد ، جونگین اینقدر خوابش سنگین بود که با زنگ موبایلش بیدار نشده بود حتی کیونگسو تکونش داده بود اما هنوز توی عالم خواب بود پس یعنی خواب سنگینی داشت و کیونگسو میتونست یکم شیطنت کنه.
لبخند پلیدی زد و سرشو توی گردن جونگین فرو کرد و بوسه زدن روی گردنش رو شروع کرد.
از گردنش پایین اومد و به ترقوه اش رسید و چند تا از دکمه های لباسش رو باز کرد و قفسه سینه رو بوسید.
به خودش تشر زد که نباید زیاده روی کنه اما نوک نپلی جونگین برای بلعیده شدن بهش چشمک میزد.
زبونشو روش کشید و متوجه سنگین شدن نفس های جونگین میشد ، پسر زیرش خواب سنگینی داشت که بیدار نشده بود.
نپلیش رو مکید و گاز ریزی گرفت که ناله دردمند پسر خواب آلو بلند شد ، کیونگسو به وضوح سفت و بزرگتر شدن دیکش رو روی دیک خودش حس میکرد.
حساب اون یکی نپلی جونگین رو هم رسید و با گذاشتن بوسه روی شکمش پایین رفت تا به شلوارش رسید و متوقف شد.
-دارم چه غلطی میکنم ؟ دارم به ی شخص خواب تجاوز میکنم؟!
صدای دورگه جونگین بلند شد.
-اگه بیدار بودنم باعث میشه اسم تجاوز از روش برداشته شه و ادامه بدی ، بیدارم.
چشماشو باز کرد و به کیونگسو قرمز شده از شرم نگاه کرد.
-ا...اوه...ا..از کی ب..بیداری؟
جونگین جای خودشو با کیونگسو عوض کرد و روش خیمه زد.
-از اولش ؟
پسر کوچکتر با چرخوندن سرش نگاهشو دزدید.
-پ..پس چرا چیزی نگفتی؟
جونگین چونه کیونگسو رو بین انگشتاش گرفت و سرشو به سمت خودش برگردوند.
-چون نمیخواستم متوقف بشی!
-م..من منظوری ن..نداشتم....
جونگین لبخند زد.
-از اینکه ی دوست پسر منحرف دارم خوشم میاد...
کیونگسو معترض شد.
-یاااا تقصیر خودته که میایی تو خوابام و بدنت داشت بهم میگفت ادامه بده...
-این کیونگسو تخس رو دوست دارم و خوابات؟؟
کیونگسو که فهمید گاف بزرگی داده ساکت شد و لب پایینش رو بین دندون هاش گیر انداخت.
جونگین با شیطنت خندید.
-خواب من رو میبینی ؟ آره ؟ نکنه خواب سکس باهام رو میبینی؟!
کیونگسو حرصی مشتی به قفسه سینه اش کوبید.
-ن..نخیرشمممم
چشمای جونگین برق زدن.
-این اعتراض یعنی درست حدس زدم!
کمر راست کرد و پراهنش رو کامل در آورد.
کیونگسو تمام توانش را به کار گرفت که به بدنش نگاه نکنه اما آخر شکست خورد و به بدن جونگین زل زد.
پوست برنزه اش ، شونه های پهنش ، بازوهای ورزیده اش ، قفسه سینه بزرگش و شکم چند تیکه اش دست به دست هم داده بودن تا کیونگسو رو بیشتر تحریک کنن.
-مورد تاییده ؟ با خوابات یکیه ؟ یا باید عوضش کنم؟!
کیونگسو به خودش اومد و نگاهشو از بدن جونگین گرفت و نشکونی از رونش گرفت که آخ جونگین بلند شد.
-اخ درد گرفت...
جای دردمند نشکون رو ماساژ داد و مچ هردو کیونگسو با یکی از دست هاش گرفت و بالای سرش قفلش کرد.
-حالا چی ؟
کیونگسو شروع با تقلا برای ازاد شدن خودش کرد اما نیمی وزن جونگین روی پاهاش بودن و مانع حرکت پاهاش میشدن و دست هاش هم بالا سرش قفل شده بودن.
-یااا ولم کنننن
-تازه گیرت آوردم...
سرشو داخل گردن کیونگسو فرو کرد و شروع به بوسیدن و مارک کردن گردنش کرد.
کیونگسو میدونست نمیتونه مارک های گردنش رو به راحتی مخفی کنه برای همین یکی از نقاط ممنوعه مینهیون بود اما الان حتی دلش نمیخواست اعتراض کنه و بگه گردنش نه...
ناله اش رو گاز گرفتن لبش خفه کرد و پسر بزرگتر سرشو بلند کرد و با آزاد کردن دستای کیونگسو با انگشت شصتش لب بیچاره اش رو از حصار دندون هاش آزاد کرد و بوسید.
-میخوام با این پسر بچه تخس ی بازی کنم
لبخند پلیدی زد.
-اگه بتونی تا آخرش بدون گاز گرفتن لبات جلوی ناله هاتو بگیری هرکاری بگی انجام میدم و برعکس اگه نتونی هرکاری من بگم هوم ؟
کیونگسو بدون فکر لب زد.
-قبوله
-گاز گرفتن لبات یعنی اعلام شکست کردی فهمیدی؟
کیونگسو سرشو تکون داد و ریه اش رو پر از اکسیژن کرد.
جونگین لباشو روی لب هاش گذاشت و شروع به مکیدن و گاز گرفتن کرد و کیونگسو ماهرانه همکاری میکرد و اجازه نمیداد جونگین کامل همه چیز رو به دست بگیره.
جونگین دستاشو زیر لباس کیونگسو برد و هین بوسه شروع به لمس کردنش بدن نرمش کرد ، نوک انگشت هاشو روی نپلی هاش گذاشت و با کمک انگشت اشاره اش بین انگشت هاش گرفتنشون و فشارشون داد و کیونگسو با مشت کردن موهای جونگین جلوی ناله اش رو گرفت.
تمرکز روی ناله نکردنش بهش اجازه نمیداد با جونگین توی بوسه رقابت کنه و جونگین همه چیو به دست گرفت و با کمبود اکسیژن لبه های تیشرت کیونگسو رو گرفت و با جدا کردن لب هاشون ، از شر تیشرتش خلاص شد.
کیونگسو با نفس نفس سعی در تنظیم تنفسش داشت ، وارد بازی کثیفی شده بود.
جونگین نوک یکی نپلی هاشو وارد دهنش کرد و با دستش با اون یکی بازی میکرد و پسر کوچکتر با مشت دستاش سعی در جلوگیری از خروج صداش داشت.
چند دقیقه گذشته بود و جونگین هنوز قصد نداشت جلوتر بره و دست از سر قفسه سینه اش برداره.
طاقت پسر کوچکتر تموم شده بود و غرورش رو کنار گذاشت و شروع به باز کردن کمربندش کرد و جونگین کمر راست کرد و دستای خودشو جایگزین کرد و از شر شلوار کیونگسو خلاص شد و به باکسرش که دیکش رو زندانی کرده بود نگاه کرد.
دیکش بزرگش و غرور تاپ گونه اش ، قطعا کیونگسو فاکر عالی ای بود ، این یعنی در رابطه با مینهیون تاپ بوده...
باکسرش رو پایین کشید و به دیک راست ایستاده اش نگاه کرد و زبونشو روی طولش کشید و به سرش مکی زد و وارد دهنش کرد.
این حرکت اینقدر برای کیونگسو یهویی بود که نتونست جلوی خودش رو بگیره و ناله کرد.
-اهههه...
ناخواسته کمر خودشو از کاناپه فاصله داد تا خودشو بیشتر توی دهن جونگین حس کنه و جونگین لبخندی نسبت به پیروزیش زد و شروع به ساک زدن دیکش کرد ، اینقدر که مطمین بود کیونگسو ممکنه هر لحظه ارضا بشه پس دیکشو از دهنش خارج و زبونشو روی لباش کشید.
ناله معترضانه کیونگسو بلند شد.
-اههه....ز..زود ب..باش
جونگین بوسه ای روی لباش زد.
-تاپ بودی ؟
کیونگسو گیج پلک زد.
-ها؟
-توی رابطه قبلیت تاپ بودی ؟
-بیشتر اوقات اما باتمم بودم....
جونگین به تکون دادن سرس اکتفا کرد و از شر شلوار و باکسر خودش خلاص شد و بین پاهای کیونگسو قرار گرفت.
و انگشت هاشو خیس کرد و روی ورودی کیونگسو تنظیمش کرد و یکی از انگشت هاشو واردش کرد.
پسر کوچکتر ناله کرد و جونگین انگشت دوم و سومش رو کم کم اضافه کرد و مطمین شد که حتما آماده باشه.
-باید لوب بیارم...
کیونگسو روی کاناپه نشست.
-خ..خودم خیسش میکنم...
و دیک جونگین رو بین دستاش گرفت و زبونشو روش کشید و تو دهنش بردش و عوق زد.
زبونشو روی سرش کشید و سرشو روش حرکت داد و کمی سرشو بلند کرد و دستشو روی قفسه سینه جونگین گذاشت روی کاناپه خوابوندش روی شکمش نشست.
جونگین ابرو بالا انداخت و بهش نگاه کرد.
کیونگسو بوتش روی دیکش کشید و با دستش دیک جونگین روی ورودی تنظیم کرد و ثابت نگهش داشت و روش نشست و ناله دردمندش رو آزاد کرد.
یکم که گذشت و مطمئن شد که عادت کرده دستاشو روی قفسه سینه جونگین تکیه گاه کرد و شروع به بالا و پایین کردن باسنش کرد.
کم کم به سرعتش اضافه میکرد و با برخورد دیک جونگین به پروستاتش ناله بلندی کرد.
جونگین کمرشو گرفت و بدون در آوردن دیکش و گم کردن اون نقطه کیونگسو روی کاناپه خوابوند و شروع به ضربه زدن توی اون نقطه کرد.
صدای برخورد بدن هاشون بهم توی صدای ناله هاشون حل میشد و جونگین بالاخره توجه ای به دیک کیونگسو نشون داد و شروع به پلمپ کردنش کرد.
چیزی نگذشت که هردوشون با ناله بلندی خالی شدن و نفس راحتی کشیدن....
جونگین به آرومی از کیونگسو بیرون کشید و کیونگسو ناله بی حالی از خالی شدن حفره اش کرد.
جونگین شروع به تمیز کردن شکم و بوت کیونگسو کرد و موهای خیس از عرقش رو از روی پیشونیش کنار زد.
-خوبی ؟
کیونگسو سر تکون داد و جونگین لبخند زد.
-وقتی موقع سکس بی شرم و حیا میشی خیلی دوست داشتنی میشی...
-یااا کیم جونگین کتک میخوایی ؟
دستشو بالا آورد که جونگین سریع دستشو گرفت و بوسه ای پشت دستش کاشت.
-استراحت کن...
کیونگسو به وضوح پرواز پروانه هارو توی شکمش حس میکرد ، چشم هاشو روی هم گذاشت و با لبخند پهنی که مهمون لب هاش شده بودن سریع تسلیم خواب شد.
YOU ARE READING
save me from myself
Randomکیونگسویی که توی چهارده سالگی از ی حادثه جون سالم به در میبره و به آمریکا میره و اونجا زندگی میکنه و چهارده سال بعد برای مدیریت بهتر شرکت خانوادگش به کره برمیگرده و ی پروژه پر دردسر رو همراه شرکت فایری قبول میکنه...