chapter16

408 37 18
                                    

در خونه رو محکم کوبوندم و با قدم های سنگین به طرف اتاق رفتم. کیفو جواب آزمایش رو پرت کردم رو تخت.از حموم صدای آب میومد این یعنی اینکه نایل تا الان خواب بوده و الان داره دوش میگیره در حالی که من از شدت گریه و هق هق ام نزدیکه خفه بشم!به طرف در حموم رفت و چند بار محکم مشت زدم به در.صدای نایل از حموم اومد که داره آماده میشه.به یه طرف دیگه برگشتم و دستم رو روی صورتم کشیدم با پاهام شربه گرفته بودم.خواستم دهنم رو باز کنم تا سر نایل داد بزنم که در حموم باز شد.نایل یه ابروش رو بالا داد و با پرسش بهم نگاه کرد.خنده عصبی کردم و سرم رو تکون دادم.

"نایل اونجوری بهم نگاه نکن!جواب آزمایش+بود.میدونی یعنی چی؟بدبخت شدم!"

سر نایل داد زدم و نفسم رو با صدا بیرون دادم.نایل خواست دهنش رو باز کنه که جیزی بگه ولی دهنش رو بست و با اخم به طرف کمد لباسا رفت.محکم رگال ها رو کنار میزد.آخرسر یه دونه تیشرت مشکی و شلوار جین مشکی از تو برداشت.حوله دور کمرشو بدون توجه به من درآورد.من روم رو به یه سمت دیگه کردم و شنیدم که نایل پوزخند زد.

"میتونی برگردی.کارم تموم شد"

بعد از چند دقیقه نایل گفت و به سمت آینه رفت تا موهایی رو که رو پیشونیش ریخته شده رو،رو به بالا حالت بده.

"جایی میری؟!"

"جایی میریم.باید هرچی زود تر از شر این موجود کوچولو راحت بشیم"

"منظورت چیه!؟"

"من یکی رو میشناسم که غیرقانونی بچه سقد میکنه...نگران نباش کارش رو بلده"

ترس به طرفم هجوم آورد و باعث شد من خودمو بندازم رو تخت.سرم رو به چپ و راست تکون میدادم.نه نه.من این کارو نمیکنم.من میترسم.من اصلا نمیدونم اون آدم میخواد باهم چی کار بکنه!نایل به طرفم اومد و رو به روم زل زد و دستم رو گرفت و با پشت انگشتش گونم رو نوازش میکرد.با چشم هایی رو که توش نگرانی و ترس موج میزد تو چشم های نایل خیره شدم.با صدایی که از ته چاه درمیومد گفتم

"نایل من نمیتونم!من میترسم!قرار چه اتفاقی بیوفته!"

"خواهش میکنم.این هم یه کمک برای منه هم برای خودت.این به نفع هردومونه"

نایل خیلی آروم و مهربون گفت جوری که من اصلا انتظارشو نداشتم.اجازه دادم یه قطره اشک روی گونم بریزه.نایل به سمتم خم شد و رد اشکم و بعد نوک بینیم رو بوسید.ازم جدا شد و برای تشویقم سرشو تکون داد.سرم رو پایین انداختم لبو محکم گاز گرفتم و سرم رو به نشونه موافقت تکون دادم.میتونم حس کنم که نایل به خاطر این تصمیمم داره لبخند میزنه.قبل از اینکه پشیمون بشم کیفم رو برداشتم و با نایل از خونه رفتیم بیرون.توی راه نایل برای اینکه از استرسم و ترسم کم کنه دستش رو روی رون پام گذاشته بود ولی این ترس و هیجان و استرس هیچ جوره و با هیچ قویترین قرص های آرامبخش هم کم نمیشد.بعد از چند دقیقه نایل جلوی خونه که نماش از آجر بود پارک کرد.این جا هیچ شباهتی به بیمارستان درمانگاه یا یه چیزی شبیه این نداشت(خوبه حالا نایل اولش گفته غیر قانونیه-_-).با اکراه از ماشین پیاده شدم.نایل زنگ گرد و قرمز رنگ رو فشار داد و همش بهم لبخند های شیرین میزد.الان اگه تو این وثعیت نبودم حتما میپریدم بغلش و تاجایی که هردمون از نفس بیوفتیم میبوسیدمش.در رو یه دختر با موهای یاسی و صورتی باز کرد و یه لبخند شیرین زد و ازمون استقبال کرد.نایل رو بقل کرد و من فقط یه لبخند مصنوعی زدم.میدونم نباید زیاد حساسیت نشون بدم ولی...اصلا ولش کن.

Bad boy《N.H》Where stories live. Discover now