[ Prologue ]

6.4K 367 11
                                    



''لیام پین تو یه احمقی .تو حتی اسمشم نمیدونی و میخای براش نامه بنویسی''

با خودش کلنجار میرفت .او حتی اسمش را هم نمیدانست

حتی نشانه ای برای پست کردن عان نداشت

به میز همیشگی اش نگاه کرد که بعد از رفتنش دیگر پر نشده است

چه کسی  رو میزه یکنفره ای به جز او مینشیند

به قلم و کاغذ پناه می اورد و می نویسد

''غریبه ی عزیزم.چند وقتی است نیامده ای ...کجایی''

- - -  - - - - -  - -

های عرض می کنم 

راستش اون یکی داستانم چون خیلی طولانی عه و نوشتنش طول میکشه

یدونه داستان فست عاپدیت براتون می نویسم 

راستش ایدش خیلی سریع پیش اومد و خب ...عاشقانس

تقریبا هر روز عاپدیت میشه

گفتم تقریبا عا 

ولی بگم بدون ووت و کامنت نمیشه 

پس ووت های این رو به بیستا برسونید دلم شاد شه یکی میخونه

بای عرض می کنم تا قسمت اول


DEAR STRANGER[ ZIAM-AU ]Where stories live. Discover now