[40]

962 116 13
                                    

عاشق همتونم *-*
مرسی که تا اینجا با من اومدین
تا چهل قسمت
تولد شجاع ترین ددی زندگیم ، الهام بخش ترین
و کسی‌که با وارد شدن به این فندوم گفتم
من لیام گرل نمیشم ولی الان دارم براش زجه
میزنم مبارک باشه
به امید توییت زین

_زین تو معلوم هست چته ؟! تو خوبی ؟ من فک نمی کنم

زین کمربندشو بست و دست به سینه نشست . سکوت کردنش و جواب ندادن سوالای لیام ، باعث عصبانیتش میشد

_زین من دارم با تو حرف میزنم !

_نه لیام این حرف‌نیست ، تو داری داد میزنی فقط بخاطر کاری که به خودم مربوط میشده !

_یعنی کار های من به تو مربوط نمیشه ؟

لیام از روی صندلی برگشت و به عقب که زین نشسته بود نگاه کرد . اون دستاشو روی صورتش کشید و "لیام" رو به زبون اورد .

_باشه زین من دیگه به کار های تو هیچ کاری ندارم و منتظرم ببینم چیکار میکنی . من دیگه هیچی نمیگم

لیام برگشت و صاف روی صندلی نشست . از پشت شیشه به رایان که داشت با الیسون صحبت میکرد رو دید . بهش اشاره کرد تا بیاد توی ماشین

لیام ناراحت شده بود ازینکه که زین اینجوری رفتار کرد شاید این واقعا چیزی باشه که انتخابش با خودش بوده باشه ولی اینکه غیر‌ مستقیم به لیام برسونه "به تو مربوط نیست" براش ناخوشایند بود . شاید هم واقعا قصدش همچین چیزی نبوده باشه و لیام اون رو احساس کرد

_لیام یعنی چی ؟ من کی گفتم این به تو مربوط نمیشه

_ما بعدا این رو حل میکنیم

_که چی ؟؟ این رفتارت برای چیه لیام . من کاری رو کردم که باید میکردم . من روش فکر کردم...من...این چیزی بود که به من الهام شد تا انجامش بدم . و واقعا از کاری که انجام دادم راضی عم لیام

_تو اون لعنتی رو بخشیدی که چی ؟؟ اون میاد بیرون و دوباره کثافت کاریاش رو شروع میکنه ، بعدش ؟؟

_لیام تو داری از روی ظاهر قضاوت میکنی ، من...اون بدون هیچ وکیل و آشنایی اونجا حاضر شده بود . اونم با جرم های سنگین ، نه این دلسوزی نداره درست
ولی وقتی که اون سرشو پایین انداخته بود و زیر چشمی به من نگاه میکرد که جوابم چیه...در کمترین ثانیه من اینو فهمیدم لیام من فهمیدم باید ببخشم
اگه من نمی بخشیدم اون هم کشته میشد . خب اگه اون کشته میشد پدر من زنده میشد ؟ زندگی ما تغییری میکرد ؟ چیزی عوض می شد لیام ؟؟ باشه اصلا میرفت زندان . تا آخر عمر اونجا بود که چی ؟؟ ته تمام زندان رفتنا و مجازات ها پشیمدن شدنه لیام . فهمیدن غلط بودن این کار فهمیدن خیلی چیزای دیگه ! اون وقتی به من نگاه کرد من تونستم تا تهشو بخونم
لیام تو درک میکنی درسته ؟؟

DEAR STRANGER[ ZIAM-AU ]Where stories live. Discover now