بروبکس من آیدیم از heliwmalik به
Zquadthebest تغییر کرد_حواسم بهت هست
زین گیج نگاه میکرد ، انگاری که تمام دنیا متوقف شدن
این غیر عادیه_زین !؟ زین !
زین چشماشو باز و بسته کرد ، این رایان بود که دستاشو جلوی چشمای زین تکون میداد
_همه چی خوبه ؟
بین واقعیت و توهم مونده بود ، اون الان مرد رو دید یا رایان رو ؟ آیا اون اتفاق افتاد؟ چه چیزی داره پیش میاد ؟
_زین ، حواست هست ؟
زین تند تند پلک زد به هرجایی جز رایان نگاه کرد
_لیام کجاست ؟
_تو مغازس ، تو خوبی ؟ همه چی روبراهه ؟
_من میرم دستشویی
رایان به تند رفتن زین نگاه میکرد ، این معنی فرار میداد
اما فرار از چی؟ ازخودش ؟ رایان؟ یا ترس هاش ؟!فرار از ترس ها بزرگترین اشتباه هرکسه ؛ بزرگ ترین ظلمی
که میتونه به خودش بکنه ، تو تا وقتی که با یک ترس
زندگی کنی چیزی از زندگیت نمی فهمی ، ترس هات ترس میمونن تا اینکه یاد بگیری باهاش مقابله کنیفرار کردن تا کی ؟
در دستشویی مخصوص آقایان رو باز میکنه و با خالی بودنش خیالش راحت میشه
دستشو دو طرف سینک گذاشت و هر بار طولانی تر از قبلی نفس میکشید ، نفس میکشید تا بتونه ریه هاشو از جنگ برای تنفس متوقف کنهموهاش توی صورتش ریخته و نامرتبه ، آشفتگی و کلافگی توی چشمهاش بیداد میکنن
زین تمام زندگیشو سعی کرد تا از نامدری قاتلش فرار کنه تا مجبور نباشه باهاش روبه رو بشه
و همین فرار باعث آشفتگی الانش شده ، اون باهاش مقابله نکرد ، هیچوقت و حالا اینجاسبرای مقابله کردن دیره ؟ یا هنوز وقت هست ؟
شاید هم الان وقته دقیق و درستشه یا شایدم وقتش گذشتههنوز دیر نشده ، شاید الان وقته مقابله ی نهایی عه
الان وقتی که زین باید از چیز های ارزشمند زندگیش در برابر ترسش محافظت کنه
الان وقتشه که زین دیگه بهش نگه ترس ، وقتشه که اون رو برای عمیشه نابود کنه
وقتشه که عدالتو برقرار کنه ، وقتشه که جلوی پایمال شدن حق رو بگیره
الان وقته قوی بودن و "مقابله کردنه"شیر آب رو باز کرد و مشته کوچیکی از اون رو به صورتش پاشید . نفسه عمیقی کشید
لیام و رایان روی صندلی با کلی کیسه نشسته بودن ، لیام با دیدن زین از جاش بلند شد و به طرفش اومد ، دستشو گرفت و توی چشماش نگاه کرد
_همه چی خوبه ؟
زین با باز و بسته کردن چشماش به لیام فهموند که خوبه
اگه جنگا ترس و نگرانی و استرس رو نادیده بگیریم
DU LIEST GERADE
DEAR STRANGER[ ZIAM-AU ]
Fanfiction[COMPLETED] #1 at #ziammayne "همه چیز تو یک لحظه متوقف شد ، لحظه ای که اون باید تصمیم میگرفت فراموشش کنه یا نه " "غریبه های عزیز فراموش نشدنی HIGHEST RANK : #1 in #ziammayne 30June2017 - - - - - - [COMPLETED] [ZIAM AU] [COVER BY -Hxllia]