[32]

954 111 10
                                    

مرسی هاها😂👌قسمت های حساس دارن میرسن !Survivers-selena gomez

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

مرسی هاها😂👌
قسمت های حساس دارن میرسن !
Survivers-selena gomez

《یک هفته بعد》

روی تختشو مرتب کرد و به دستگاه های اطرافه تختش نگاه کرد ، چقدر از اونا متنفر بود! حالا هم داره اونارو با امید  خوب شدن ترک میکنه ، درسته خوب شدن

زین راضی شده بود تا برای خوشحال کردن لیام و رایان و خوب شدن حتی با احتمال پنجاه درصد عمل کنه
جمله ای بود که میتونست تمام حالشو توی اون وصف کنه
"یا الان یا هیچ وقت"

زین از بیماریش متشکر بود چرا که باعث رسیدن لیام و خودش به همدیگه شده بود .
اگه هیچوقت این بیماری دوباره بر‌نمیگشت شاید زین سالم بود و هر روز دوباره داخل کافه ی نکبت بار میومد و لیام هیچوقت از صاحبه کثیفش خبردار نمی شد و اعتماد به نفس اعتراف به عشقش رو بدست نمی اورد

ولی اون برگشت و سخت گرفتارش کرد . زین رو روی تخت انداخت همه چیز رو ازش گرفت حتی امید بلند شدن
ولی این انگار فقط یه قصد داشت :
"معجزه ی پین !"

لیام از در وارد شد و با لکنت گفت "عاشقت شدم"
برای هیچی ! اون عاشق شد برای هیچی ، اون هنوز هم نتونسته بود جرقه ای که توی زین دیده بود رو درک کنه
تا فقط بتونه دلیل عشقه نافرجامشو توضیح بده

ولی این عشقه نافرجام تمام دلیل نجات زندگی عه یک پسر بیست و یک سالس !

اون ها فهمیدند که "عشق ، عشق عه "

به کنار در رفت و برای آخرین بار نگاهی به اون تخت شبه بیمارستانی انداخت
تختی که اولین بوسه اش توی اون ایجاد شد

به مبل تخت خواب شو کنارش نگاهی انداخت
مبلی که شب های متوالی لیام فقط بخاطر اینکه کنار زین بخوابه روی اون دراز می کشید ، اون باز هم متشکر بود

نفسی عمیق میکشه و چراغ رو خاموش میکنه . نمیدونه چرا ولی دلش میخواد تموم خونه رو مرور کنه

وارد اتاق لیام میشه ؛ براش جالبه تخت ها نقش اول خاطرات رو برای اونها بازی میکنن

تختی که وقتی لیام خرد و شکسته شده بود ، دوباره به هم وصل کرد و از نو باهاش شروع کرد
تختی که لیام اولین شکلات داغ دستپخت زین رو نوشید و تمام دنیا رو به عشقه اون فراموش کرد

DEAR STRANGER[ ZIAM-AU ]Where stories live. Discover now