[34]

813 115 17
                                    

انتظار چیزه دیگه ای جز "منتظر بودن" نداشت
ولی لیام منتظر نیست...اون صبر‌ میکنه چون میدونه با صبر کردن همه چیز به مرور زمان به دست میاد

روی صندلی های فلزی سرد بیمارستان نشست . کاری ننی تونست انجام بده . رایان رفته بود و زین هم نبود
از تنها شدن ، خودش و خودش و خودش بودن متنفره

ولی خوشحاله که میدونه این موقته ، به وجود کسی در کنارش آگاه هست و باور داره و اینو دوست داره

موبایلشو از جیبش در‌میاره ، بعد از اون حادثه ای که موبالیش گم شد زین به عنوان کادوی کریسمس براش یه موبایل نو خرید ! لیام باز هم دوستش داشت

خیلی خوش شانس بود همه ی فیلماش رو با موبایل قبلیش نگرفته .‌ ‌موبایلش رو روشن میکنه و با دیدن عکس لاک اسکرینش لبخند میزنه . لیام ترجیح میداد عکس تمام زندگیشو روی لاک اسکرینش بزاره تا خودش یا چیزه دیگه ای

بعضی وقتا مرور خاطرات خوبن . مرور خاطرات خوب یادت میندازن یه روزی یه جایی کسی رو داشتی و باهاش میخندیدی ، چیزی رو داشتی که خوشحالت میکرد . لیام خوشحال و شکر گذار بود ازینکه از خاطراتش خیلی دور نیست و لازم نداره تا اون هارو به فعل گذشته برگردونه

خاطرات همدم بعدی ماست

لیام خوشحال بود ، از هرکاری که کرده بود خوشحال بود
به خودش اجازه نمیداد ناراحت باشه . اون زین و رایان رو داره چیزی که واسه ادامه ی زندگیش نیاز داره

و باز هم خوشحال بود لحظاتش رو ثبت کرده
اون فیلماش رو داشت . فیلمایی که خاطرات زیبا رو برات تکرار میکنن . اولین فیلمشو باز کرد

[پیشبند آشپزی براش زیادی بزرگ بود . نمیدونه شاید خودش زیادی کوچیک بود . کلاه آشپزی پیدا نکرد . پیدا کرد ولی اونی که میخواست نبود ، وقتی روی سرش گذاشت باعث شد موهاش بخوابه
دستکش هاشو دستش کرد . هر سه ی وسایل آشپزیش عکس میوه و سبزیجات داشتن و این قیافشو بامزه میکرد
کفگیر چوبی رو دستش گرفت و ادای آشپز های حرفه ای رو در اورد

دوربین درست کنارش قرار گرفته بود . این باعث میشد تا جذابش کنه

_اینا نودلن ، باید بپزیشون چون وقتی ازش خالی گاز بزنی مثه یه تیکه سنگ میشه ، بعضی عا به همینم راضی ان

دوربین کمی لرزید و صدای خنده کسی از اون پشت اومد . صداش نزدیک بود . آره این لیام بوده

_خب روی این زده سه دقیقه ولی من دلم میخاد چهار دقیقه بزارم ، خب فرقی داره بنظرت اول نودلو بندازیم یا بعدش ؟

_نمیدونم

صدا باز هم از پشت دوربین بود . این باعث میشد تا صداش کلفت تر بنظر بیاد
کفگیرشو بالا اورد و به صورت نمادین روی سر لیام که پشت دوربین بود زد

DEAR STRANGER[ ZIAM-AU ]Onde histórias criam vida. Descubra agora