Part9

221 39 0
                                    

•taehyung
{ روز بعد...}
جلوی تلویزیون نشسته بودیم و به اخبار مربوط به دستگیری وزیر گو به دلیل اتهامات وارد شده گوش میدادیم
جین: اتهامات وارد شده؟ خوب چرا نمیگه تبانی تو واردات لباس های بی کیفیت برای سرباز ها؟!
- چون اون فقط متهمه وقتی ثابت بشه تمام موارد اتهامشو میگن
جین: مدارک رو که داشتی میفرستادی، چرا ناقص فرستادی؟
- برای اینکه بعد دستگیری و فهمیدن اینکه قاضی پرونده اش کیه و مطمئن شدن ازش براش بفرستم که کارش تموم شه
جین: قاضی کیم خیلی با سابقه است فکر کنم باید مطمئن باشه ، اون خیلی به زد و بند ها علاقه نداره
- باشه تمام مدارک رو با ایمیلی که بهت دادم براش بفرست و بلافاصله ایمیل رو پاک کن
جین: باشه ، کی میریم سراغ بعدی؟
- فکر نمیکردم دوست داشته باشی سریع برم سراغش!
جین: من فقط دنبال اجرای عدالتم
- میفهمم
گوشیم زنگ خورد و همین که وصلش کردم صدای داد پدر خوندم بلند شد
> پسره ی احمق بی عرضه ، نتونستی بکشیش ؟! حتما باید زور بالا سرت باشه
-‌ من فرستادمش زندان
> زندان ؟! هه من بهت گفتم بندازش زندان؟ من بهت گفتم فقط بکشش اگه نمیتونی از یه راه دیگه وارد عمل میشم
- من نمیکشمشون ، اگه بکشمشون میشن افتخار برای مردم من میخوام خوار و خفیفشون کنم
> کیم ته هیونگ حواستو جمع کن بدون داری چیکار میکنی
و تلفن قطع شد
الان نیاز دارم یکی بهم دل گرمی بده شاید جین گزینه ی خوبی باشه
ولی اونم الان درگیره پس میرم یه جا که خودمو تخلیه کنم
سویچ کوپه ام رو برداشتم و رفتم به محل کار جیمین تو کافه
سفارش یه قهوه امریکانو دادم ولی جیمین رو پیدا نکردم
تمام برنامه کاریش رو حفظ بودم
دست خودمم نبود ، نمیتونستم نادیده اش بگیرم
وقتی یکی از گارسونا قهوه ام رو آورد ازش پرسیدم
- تو جیمین رو میشناسی؟
گارسون: پارک جیمین ؟! اوه اون همین چند دقیقه پیش چون دیر کرد اخراج شد
لعنتی
پول امریکانو رو حساب کردم و از اونجا رفتم
آدرس خونه اش رو از روی پرونده اش تو موسسه میدونستم
دیدمش که روی پله نشسته بود و مثله بچه هایی که پاستیلشونو ازش گرفتن بغض کرده بود
لپاشو باد و لباشو غنچه کرده بود
الان کیوت ترین تصویر ذهنی من از پارک جیمین جلوی چشمم بود
رفتم کنارش نشستم بدون اینکه نگام کنه گفت
+ اینجام ولم نمیکنی؟
- بلند شو ببرمت یه جایی از این هوا در بیای
و دستشو کشیدم و سوار ماشین کردمش
وقتایی که جانگ به جین هیونگ گیر میداد و دعواش میکرد بخاطر صورتی کردن تفنگش این کار باعث آروم شدنش میشد و منم احتمال میدادم رو جیمین هم جواب بده
کلی تو شهر دور دور کردیم
ولی همچنان دمغ بود
چون تو اتوبان بودیم و سرعتم زیاد بود باد میخورد به صورتم و صدام سخت بهش میرسید داد زدم
- جیمین شی چرا ساکتی؟
متقابلا داد زد
+ چی بگم؟
- داد بزن خودتو خالی کن
+ چه جوری؟
- اینجوری ، دختره ی آویزون خسته ام کردی برو دیگه
خندید
- حالا نوبت توعه
+ رئیس ازت متنفرم ، از تو هم متنفرم که راپورتم رو به رئیس دادی و خودتو مظلوم جلوه دادی لعنتی
- الان حست بهتره؟
+ عالیه ام ، وی شی چرا هی پز ماشینای گرون قیمتت رو بهم میدی؟
- جیمین شی تو چرا فکر میکنی میخوام بخورمت؟
و زدیم زیر خنده
کنار یه کافی شاپ نگه داشتم
- قهوه چی میخوری؟
+ لاتین
- اوکی
تا خواستم پیاده شم بارون شروع به باریدن کرد
- اوه لعنت الان وقت بارون بود
+ اون دکمه رو بزن این سقف بسته شه خیس شدیم
هرچی دکمه رو فشار دادم کار نکرد
- شت الان وقت بازی درآوردن نیس
+ برو خونه تا خیس نشدیم
به سمت خونه جیمین روندم
• jimin
تا برسیم خونه شبیه موش آب کشیده شدیم
سریع رفتیم تو خونه و دو تا حوله تو اون شلوغی پیدا کردم و یکیش رو دادم به وی که موهاشو خشک کنه
- نشد یه قهوه برات بخرم
+ خودم الان برات قهوه‌ درست میکنم
و رفتم سمت آشپزخونه و دو تا قهوه ی فوری درست کردم و یکیش رو دادم به‌ وی
- اوه ممنون جیمین شی
+ یکی طلب من
همین که خواستم یه جرعه از قهوه ام بخورم صدای در اومد
رفتم در رو باز کردم
صد در صد از طرف پدر برادرم بود صاحب این خونه
ولی اینبار خودش بود
+ جناب کیم!؟؟؟؟
کیم سوک جو وزیر آموزش پرورش پدر برادر بزرگ‌ترم
سوکجو: جین اومده کره ، اون اینجاست ؟
+ جین کره است؟
سوکجو: من حوصله چرت و پرت گفتنات رو ندارم
و بدون حرف رفت تو وی از جاش بلند شد و خونسرد نگاش کرد
سوکجو: مهمون داری؟
+ با اجازتون بله
سوکجو: امیدوارم به محض دیدن جین بیای به من بگی ، مزاحمت نمیشم فقط یه لحظه بیا دم در
و رفت بیرون دنبالش کشیده شدم بیرون
سوکجو: پول اجاره این ماه رو بده ، وگرنه مجبورم بر خلاف خواسته قلبی ام بندازمت بیرون
لعنتی من پولم کجا بود آخه!
یهو کشیده شدم عقب و وی اومد جلو
- اجاره این خونه چقدر میشه جناب
سوکجو: پونصد هزار وون
از تو کیف پولش پنج تا اسکناس صد هزار وونی برداشت و داد بهش
- از این به بعد از من اجاره اشو بگیرین
سوکجو: دوست خوبی داری جیمین
- بزودی باز هم دیگه رو میبینیم
سرش رو‌ تکون داد و رفت
+ هی چرا اون کار رو کردی؟
- اون کیم سوک جو بود ، وزیر آموزش و پرورش
+ خوب که چی؟
- اون خیلی بهت زور گفت و منم نتونستم فقط تماشا کنم بجاش میتونی پنج بار برام قهوه درست کنی ، مزه اش عالیه
+ جدا؟ چقدر پولداری تو پسر! ولی میدونی چیه پولداریت به کلیه ی چپم عزیزم
- میدونی اگه با من باشی پول من و تو نداره بیبی
+ منظورت چیه؟
اومد جلوم و صورتشو مماس صورتم قرار داد
- واسه هر چیز کوچیکی از طرف تو حاضرم هر چقدر بخوای پول بدم ، نظرت چیه؟
+ نمیفهمم
- هر قدمی که به سمتم برداری به اندازه همه دنیا می ارزه برام پول در برابر تو ارزشی نداره
قلبم داشت از تو سینه ام میزد بیرون
صداش اونقدری بلند بود که میترسیدم باعث رسواییم بشه
من جدا و به طرز فاکی عاشق کیم ویکتور شدم
کسی که دوست دارم تو بغلش حل بشم
از فکرای خودم خجالت میکشیدم
ولی دوست داشتم لب هام رو بذارم رو لب های خوش فرمش جوری که اکسیژن کم بیارم
دست بکنم تو موهای لختش و بوسه رو عمیق تر کنم
شاید یه روزی این کار رو کردم
+ Umarme mich

The hunter •|• vimin version •|•completTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang