Part17

165 27 0
                                    

•taehyung
متعجب به یونگی نگاه کردم
یونگی: بریم اون پول هایی که انبار کرده تو خونه اش روبدزدیم
- احیاناً کی بهت راجب پول ها گفته
همه به جین نگاه کردیم اونم سرشو انداخت پایین با غذاش بازی بازی کرد
جین: چرا ذول زدین به من؟
- تو گفتی؟!
جین: آره من گفتم خوب که چی
ای دهن لق
چپ چپ نگاش کردم که جیمین دستمو گرفت
+ جین هیونگ کاری نکرده که ، پیشنهاد یونگی هیونگ هم خیلی خوب و بهتر از کشتن کیم سوک جوعه
- الان داری از برادرت دفاع میکنی؟ به همین راحتی منو عین خیار فروختی؟!
جین: اختیار داری خیار چیه؟ شما موزی
یونگی: آره بیچاره اونی که میخواد بره زیرش
و به جیمین نگاه کرد اونم عین لبو قرمز شد
خنده ام گرفت و برای اینکه جین هیونگ نفهمه گفتم
- بیچاره اون دخترا ، من که خوش میگذروندم
جین: مگه اون دخترا رو که میبردی هتل رو به فاک میدادی؟؟
جیمین: یا جین هیونگ
یونگی: بچه نشسته جین یکم رعایت کن
خندید و با اخم وحشتناک جیمین رو به رو شد
- به هر حال من چیزی که میخواستم ازشون بشنوم رو میشنیدم؛ بعدم اونا رو به خواسته اشون می رسوندم
به جیمین نگاه نمیکردم چون داشت منفجر میشد منم نمیتونستم جلو خندم رو بگیرم
یونگی: آفرین من بهت افتخار میکنم ، ببینم اونا واست بلوجاب میرفتن؟!
- آره یادم ننداز هیونگ بعضیاشون انقدر خوب میرفتن انگار یه عمره این کارن مخصوصا وقتی لبای پف کردشون رو محکم میکردن دور...
یهو پرید وسط حرفم
+ بسته وی شی داری حالم رو بهم می‌زنی
جین: راست میگه شما دو تا چرا امروز انقدر چندش شدین؟
یونگی: چندش؟ اینا حقیقت زندگی هامونه
- هیونگ نگو که هنوز سکس نداشتی؟!
جین: یا کیم ویکتور یه کاری نکن امشب خودم از پشت افتتاحت کنم
یونگی: فکر خوبیه منم هستم
- یونگی هیونگ فکر کردم با منی؟
یونگی: فکر کردی میخوام تو رو بکنم؟!
جین: پس کی رو میخوای بکنی؟
یونگی: معلومه تو رو هیونگ
- آره خوب هیونگ خیلی خوشگله خیلی ام سکشیه مسلما کردنیه
جین: یااااااااااااااا
یونگی: پس دیگه فکر، کردن وی رو از سرت بیرون کن
- آی لاب مای هیونگ
یونگی بازم از اون لبخند کمیاباش زد
این چند وقتی که اومده دوباره یاد بچگیم افتادم اون در عین خسته بودنش مهربون هم بود
اون مسلما یه برادر بزرگ تر فداکار بود
جین: من نمیتونم شما دو تا رو درک کنم میرم اتاق مهمون رو واسه جیمین آماده میکنم
-نمیخواد من میرم اتاق کار جیمین تو اتاق من بخوابه
یونگی: زیاد خودتو خسته نکن وی
خمیازه ای وسط حرفاش کشید
یونگی: من خسته ام میرم بخوابم
و از آشپزخونه خارج شد
جین: پس جیمین برو همون اتاقی که توش بودی شب بخیر
اونم میز و آشپزخونه رو ترک کرد
من موندم و یه موچی قرمز شده خطرناک
از قیافه اش فلفل میزد بیرون
اگه میتونست مثل اژدها یه نفس آتیشی میکشید و منو میسوزوند
ولی بر خلاف تصورم فقط یه جمله کوتاه گفت
+ پاشو بیا تو اتاقت کارت دارم
و رفت
خوب شاید نخواد بکشتم
دنبالش راه افتادم
همین که رفتم داخل اتاق اومد و در رو پشتم قفل کرد
گفتم
- یا داری میترسونیم آهو کوچولو
+ آهو کوچولو که ترس نداره ، داره؟
- چیکارم داشتی؟
+ بشین رو تخت
بی چون و چرا قبول کردم نشستم رو تخت اونم جلوم زانو زد
- چیکار میکنی؟
+ دخترا واست بلوجاب میرن؟ میخوام نشونت بدم از همه اشون بهترم
یعنی الان میخواد واسم بلوجاب بره
دست برد سمت شلوارم و کشیدش پایین
باکسرم رو نپوشیده بودم و همزمان با پایین کشیده شدن شلوارم عضوم هم ازش خارج شد
جیمین خیلی بد داشت نگاه میکرد
یه جوری که انگار میخواد گازش بگیره
- جیمینا بیخیال تو بهترین بیبی روی زمینی
+ تو جلوی اونا داشتی راجب تجربیاتت میگفتی منم میخوام به تجربیاتت اضافه کنم
و زبونش رو روی عضوم کشید
- شت جیمین اگه ادامه بدی ممکنه تا صبح نزارم بخوابی صبحم جلوی هیونگت لنگ بزنی
ولی گوشش بدهکار نبود
به زبون کشیدناش ادامه داد و منم جلوی ناله هام رو میگرفتم
همین که حس کردم دیگه نمیتونم خودم رو نگه دارم گرفتمش و پرتش کردم رو تخت
روش خیمه زدم
- بیبی تنبیه بدی در انتظارته خودت خواستی
ریز خندید
بخند جیمین شی بلند بخند
الان یه کاری میکنم که گریه کنی
با یه حرکت لباسش رو درآوردم
از تو کشو دستبند برداشتم و دستاش رو به تخت بستم
+ داری چیکار میکنی؟ دستبند واسه چیه؟
- اینم یه تیکه از خوش گذرونیمونه
اولین گاز رو از لباش گرفتم محکم مک زدم که طعم خون رو حس کردم
همزمان که داشتم لباش رو میکندم دستام با سینه هاش بازی میکرد
انگشتام رو دایره وار روش میکشیدم
صدای ناله هاش تو دهنم خفه میشد
قوصی به کمرش داد و دستاش کشیده شد و زخمی شد
دم گوشش گفتم
- سعی کن خودتو زخمی نکنی
و گوشش رو گاز گرفتم
صدای جیغش بلند شد
قبل اینکه جین بیاد لب هامو گذاشتم رو لباش و صداشو خفه کردم
دستم رفت سمت عضوش و مالیدمش
تند واسش هند جاب رفتم که صداش دراومد
+ سریع تر دارم میام
نفس نفس میزد و من یک دفعه ولش کردم
ناراضی نگام کرد که رفتم رو قفسه سینش رو مارک کردم
اول نرم بوسیدمش ولی بعد جای مارک رو گاز گرفتم
+ وییییییییی
لبخندی به لبم اومد
نمیخواستم حالا حالا ها اون چیزی که میخواست رو بهش بدم
- بیبی بهتره ساکت باشی و حرفی نزنی وگرنه امشب تا صبح قرار نیست ارضا بشی
نگاهم کرد
چشاش رنگ تعجب گرفت
دماغش رو به دندون گرفتم
اونم چونه ام رو گاز گرفت
- بیبی تو نباید تلافی میکردی
لحنم خشک و اغواگرانه بود صدام رو بدجوری بم کرده بودم که تاثیرش بیشتر باشه
شونه هاش رو مک زدم بوسیدم و بعد گاز گرفتم
اومدم گردنش رو مارک کنم
اول بو کشیدم که ناله ای کرد
- یواش تر بیبی صداتو‌ میشنون
لباشو گاز گرفت که خون ازش اومد
روی پک هاش دست کشیدم و دوباره هندجاب رفتم براش
عضوش به شدت تحریک شده بود
فشارش دادم که آه کشید
همون لحظه صدای در اومد
شوکه شده به در نگاه کردم اگه جین باشه مسلما قبل اینکه جانگ من رو بکشه  جین من رو میکشه ولی بر خلاف تصورم صدای یونگی اومد
یونگی: اگه جفتتون زنده این و اون تویین باید بگم یواش تر همو به فاک بدین لعنتیا من نمیتونم بخوابم
صدایی ازمون درنمیومد
و جفتمون ذول زدیم به در
یونگی: یا در رو باز کنین منم پورن زنده ببینم اون وسط هم اگه دلتون رحم به منم بدین
- یا هیونگ ما کاری نمیکردیم
دیگه صداش نیومد منم آروم از رو جیمین بلند شدم شلوارم رو پوشیدم رفتم سمت جیمین
و دستاش رو باز کردم و رفتم که برم
+ کیم وی خیلی نامردیه منو میخوای اینجوری ول کنیا
- تو تنبیه شدی یادت رفت
+ تو خودتم به من نیاز داری؟
- نوچ من به دستام نیاز دارم ، بعدشم دیگه خوابید
+ خیلی بی شعوری
- شب بخیر

The hunter •|• vimin version •|•completWhere stories live. Discover now