پوستر گوگوج این پارت هدیه ی سوییتی خوشگلم @kitexo هستش 😻🌸
ممنون لاوم به خاطر ساختش 💜🌈✨***
بکهیون روی تخت غلت زد و صورتش رو به بالش خنک چسبوند و ناله ای از سر رضایت از بین لباش خارج شد. دست راستشو روی سطح تشک کشید و با حس نکردن هیچ بدن غول مانندی زیر دستش، ابروهای کم پشتش بهم نزدیک شدن و پلک هاشو از هم فاصله داد.
چند تا پلک آروم زد تا لایه ی مرطوب جلوی چشم هاش کنار بره و با دیدن اتاق روشن و جای خالی ددیش کنارش اخمش غلیظ تر از لحظه ی قبل شد. صدای آبی که از دوش بیرون می ریخت سوالشو در مورد نبودن چانیول برطرف کرد و دوباره بدن کوچیکش رو بین رو تختی سرمه ای رنگ تخت ددیش مخفی کرد اما آرامشش زیاد دووم نیاورد چون با قطع شدن صدای آب و باز شدن در گوشه ی اتاق، چانیول از حمام خارج شد و با دیدن پاپی فسقلی ایی که زیر رو تختی گوله شده بود و باسنش رو به سقف بود، نیشخندی روی لباش نشست.
گره حوله کرم رنگشو محکم کرد و به طرف تخت رفت و بالای سر بکهیون ایستاد. ضربه ی آرومی به باسن هوا شده ی بیبیش زد اما وقتی هیچ ری اکشن و توجهی نگرفت، اخم لجوجی کرد و دست خیسش رو جلو برد و روی گردن بکهیون گذاشت. (بابای خودم همیشه با روش دوم از خواب بیدارم می کنه -_-)
پلک های بکهیون به سرعت از هم فاصله گرفتن و به خاطر شوک جیغ کشید. جای دست خیس و سرد ددیش روی گردنش سوزن سوزن میشد و بک دلش می خواست اول موهای ددی لنگ درازش رو با موچین دونه دونه و با حوصله بکنه و بعد خودشو از پنجره ی اتاق پرت کنه پایین.
چانیول به خاطر ری اکشن بامزه ی اون توله سگ شلخته بلند خندید و موهای سیخ شده ش رو بهم ریخت.
_ الآن دیگه بیداری و بد نیست یه نگاهی به ساعت بندازی.
بک لب هاشو با حرص روی هم فشار داد و تمام تلاشش رو کرد به ددیش بی احترامی نکنه و بهش چشم غره نره چون خیلی خوب می دونست چانیول چه قدر از چرخوندن چشم هاش براش و چشم غره رفتن بهش متنفره.
در عوض لب هاشو آویزوون کرد و با مظلومیت زمزمه کرد: ددی اگه به خاطر سرد و گرم شدن بدنم می شکستم چی؟
چانیول که احساس می کرد به خاطر دیدن اون لب های آویزونِ خوردنی زانو هاش شل شده، خم شد و بوسه ی آرومی به گونه ی برآمده ی بکهیون زد و با لبخند گفت: معذرت می خوام مستر چیپ پوتز کوچولو[1]... حتی با اسپنکم بیدار نشدی پس مجبور شدم به خشونت رو بیارم.
_ می دونستی کاری که باهام کردی تو لیست سلاح های کشتار جمعی سازمان ملله؟ به خاطر عوض شدن دمای بدنم حس کردم دارم سکته می کنم!
YOU ARE READING
.• 𝙍𝙚𝙬𝙧𝙞𝙩𝙚 𝙏𝙝𝙚 𝙎𝙩𝙖𝙧𝙨 •.
Fanfiction💗﹌⃜﹌⃜﹌⃜𖥸🧸☁️𖥸﹌⃜﹌⃜﹌⃜💖 🌸فیکشن : بازنویسی ستارهها 🌸وضعیت: کامل شده 🌸کاپل : چانبک، مینوو 🌸ژانر:فلاف، رمنس، ددی کینک، اسمات 💗﹌⃜﹌⃜﹌⃜𖥸🧸☁️𖥸﹌⃜﹌⃜﹌⃜💖 پارک چانیول کسیه که از نظر خودش و اطرافیانش از نوترون خالص تشکیل شده و چیزی تو این دنیا نمی تون...