داستان ازدید لویی
برادرهای احمق من با اون گروه مافیا هنوز زد وبند دارن؟؟من دو روز پشت سرهم از مرگ حتمی نجات پیدا کردم.
فرانکی...من باید تمام تمرکزمو بذارم روش و بیشتر قدرتمو در جهت محافظت از فرانکی مقابل اون گروه بکار ببرم.
بن خندید وگفت:خوشحالم سر عقل اومدی.
نگاهمو از فرانکی که توخواب عمیق بود برداشتم وبن نگاه کردم وگفتم:باید بیشتر مراقبش باشم.
بن درحالیکه عکس های فرانکی نگاه میکرد گفت:قطعن...اون گروه مافیا اسپایدر نزدیک بود بکشتت...حالا نوچه اشون زیر دست نوچه های داداشتو داره شکنجه میشه...
_چی؟؟؟
_برادر هات قرار بوده یک محموله یک تنی از لندن تا لیورپول قاچاق کنن منتهی دقیقه نود جا میزنن...
_محموله مال اسپایدر بوده؟؟
_اره...میخواستن از کامیونهای حمل مواد غذایی کمپانی خانوادگی تون برای حملش استفاده کنن.
_شتتت...
_از لیورپول محمول میفرستادن سمت جنوب اروپا.
_چیه میشه که پت ومت میکشن کنار؟؟
_وضعیت تو....در واقع تصادف و کما رفتنت باعث میشه بیشتر پلیسروشون زوم کنه...بهرحال تو؛بین این سه تا برادر یک روده راست توشکمته...کاپیتان یک تیمی و یک باشگاه برای خودت داری...زندگی سالمی نسبت به اون دوتا داری...خوب پلیس مشکوک شده بهشون که ممکن اینکار کرده باشن تا سهام باشگاهتو و سهام شرکت پدربزرگت که به تو فقط ارث رسیده بکشن بالا....
با چشای گرد بهش نگاه کردم...بن لبخندی زد وگفت: خوب موقعی که حواست یه فرفری خانومه باید یکی حواسش به داداشات باشه؟
_پسر تو خیلی باحالی...دمت گرم...
*
**
*
آهنگ rise upایمجین دراگون پلی کرد و درحالیکه باهاش میخوندمداد کنته برداشت و یه مقوا مقابلش زل زد.چشم هاشو بست یبار دیگه سرشو با اهنگ تکون داد بعد چشماشو باز کرد وگفت:خوب...یچیزی داستانی میشه ازش کشید...
چند کاغذ در اورد و یک مداد معمولی برداشت و شروع کرد به طرح های اولیه زدن.
ساعت از دو شب گذشته بود.فرانکی کش قوسی به بدنش داد.نوک بینیشو خاروند و باز بینی شو سیاه تر کرد.
از جاش بلند شد و به کار نهاییش نگاه کرد و لبخند خسته ای زد اما از سر رضایت.
داستان از جایی شروع میشد که یک پسر عاشق فوتبال بود اما خیلی ضعیف بود توش.همیشه هرجا میرفت اون تو ذخیره میذاشت.اما اون شروع میکنه شبانه روز تمرین کردن بعد تبدیل میشه به یک بازیکن خوب.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
keeping your head up[L.T]
Fantastikتو فقط چشمات باز کن...من بهت قول میدم تو دنیایی که داری باهم غرق میشیم تو فقط چشمات باز کن...من ترو باخودم به دهه ۶۰میبرم تا اهنگ بیتلز گوش کنیم و مث دیونه ها برقصیم چشم هات باز کن قرار تمام سالهای راک رو باهم مرور کنیم...