keeping your head up[L.T]

۳۳_مو

داستان از دید فرانکی

آشتون بعد از یک ماه که بکوب مشغول ضبط اهنگ هاش با اون سه تاکانگوربود؛ بالاخره وقتش ازاد شده بود و قرار بود امروز باهم بریم بیرون.

"سلااام آش"وقتی سوار ماشینش شدم با ذوق گفتم و بغلش کردم.

"هعی فرفری...دختر یواش تر دوست پسرت کونمو پاره میکنه!"آشتون گفت و سعی کرد اذیتم کنه.

"دوست پسرم حسود نیست"بهش چشم غره رفتم
اشتون خندید و دنده ماشین عوض کرد.

"خوب برنامه خاصی داری؟"اشتون پرسید.

"نظرت راجب ارایشگاه چیه؟دیشب گفتی میخوای موهات قرمز کنی"

"من میخوام موهامو قرمز کنم تو چیکار داری ارایشگاه؟"اشتون با تعجب پرسید.

"میخوام موهامو کراتینه کنم"تا گفتم اشتون یهو زد رو ترمز پرت شدیم به جلو.

"وات دفاک ؟؟؟میخوای موهات لخت کنی؟؟چراااا؟؟"اشتون با تعجب اینا رو داد زد درحالیکه کلی ماشین پشت سرمون جمع شده بود.

"راه بیفت اش..."اشتون دنده رو عوض کرد و راه افتاد درحالیکه یک چشم غره بهم رفت.

"برا تنوع"

"لویی ازت خواست؟اره؟مگه نگفتی همین طوری دوست داره؟"اشتون رگباری سوال میکرد.

"نه...نه لو نمیدونه..‌‌میخوام سورپرایزش کنم...اخر این هفته لندن بازی داره"

"پسره بدبخت میخوای سکته بدی؟"

"اشتووووون تو پسر خاله منی یا اون؟بعدش مگه قرار شبیه عن شم که هعی غر میزنی؟مو خودم هر گه ای میخوام روش میزنم"

"خیلی بی تربیت شدی فرانکی!اثرات گشتن با ارتوره"اشتون غرغر کرد.

"محض فاک اشتون...تو و اون هنوز کل کل دارید؟"

اشتون جلو یک ارایشگاه نگه داشت.بعد منو نگاهی کرد.

"من میخوام مومو قرمز کنم...تو هم هرکاری میخوای بکنی بکن..."

رسما قهر کرد پسر۲۴ساله تو ارایشگاه اصن نگاهم نمیکرد.

ارایشگر اولش فک کرد آشتون دوست پسرم بعد فهمید پسر خاله امه کلی ضایع شد.

بعد از اینکه موهام کراتینه کردم دیدم موهام از شونه ام پایین تره.قیافه ام کاملا تغییر کرده بود شبیه یک دختر۲۲ساله شده بودم از اون بی بی فیس بودن درامده بود چهره ام.

آشتون موهاش قرمز کرده بود،رفتم سمتش و شروع کردم اذیت کردنش اما محلم نمیذاشت.منم لجم گرفت یک نیشگون محکم از بازوش گرفتم که دادش رفت هوا بازهم حرف نزد باهام.

"این اهنگ خودتون؟"با صدا ضبط ور رفتم سعی کردم سر صحبت با اشتون باز کنم.

"هوم"اشتون خودشو مشغول رانندگی نشون داد و عینک افتابی زده بود به چشمش اصن نگاهم نمیکرد.
خیلی ناراحت شدم.