داستان از دید فرانکیسرشو کرد توگردنموگفت:میدونی بفاک دادن دخترای معصوم حالش بیشتره!
دست وپامو بسته بود هرچی جیغ میزدم صدام نمیومد.حس خفگی میکردم.یک چیزی روی قفسه سینه ام سنگین میکرد انگار یک نفر داشت خفه ام میکرد.
یهوتکون شدیدی خوردم وچشام باز کردم.نفس نفس میزدم.یهو زدم زیر گریه که در اتاق باز شد و مامان امد تو.
مامان امد بغلم کرد وگفت:ششش...من اینجامفرانکی...
کمرموماساژ داد و موهامو بوسید.یاد بچگیم افتادم که هر وقت رعد برق میزد یا خواب بد میدیدم میرفتم تمام شب در اغوش میخوابیدم.
مامان دستشو رو صورتم کشید وگفت:نظرت راجبه ی وافل خوشمزه با خامه و اناناس چیه سویتی؟
لبم یکم کش امد که مامان خندید وگفت:شکمو!
از اتاق رفت بیرون چشمم به گوشیم افتاد.چکش کردم دیدم هیچ تکسی از لویی نیس.
نکنه دیگه منو دوست نداشته باشه ؟نکنه دیگه منو نخواد؟من چهار پنج ماه منتظرش نبودم که اخرش این شه.
اشک از گونه ام راه گرفت.بلند شدم و رفتم سمت حموم اتاقم تا دوش بگیرم.
یک برش بزرگ از وافل گذاشتم دهنم که مامان خندید وگفت:هیییی دختر همش مال توه هول نکن!
من وقتی عصبیم مث گاومیخورم.لوییباید زنگ میزد باید میومد حداقل حالمومیپرسید.حرصی شدم یک برش بزرگ دیگه خوردم اصن برام مهم نبود که صورتم خامه ای شه.
صدا زنگ در امد،به ساعت اشپزخونه نگاه کردم ساعت نه صبح نشون میداد.شاید اشتون بود امده بود که سر بزنه.
با وافل خودمو سرگرم کردم،صدای اروم صبحت مامان میومد بعد صدای قدمایی شنیدم.باز سرمو پایین انداختمو خودمو با وافلم سرگرم کردم.که یهو یک دست دور مچم گره خورد سرمو بالا اوردم با اقیانوس ناارومش مواجه شدم!
چشم هاش پف کرده بود.چند لحظه همو نگاه کردیم لقمه امو قورت دادم وگفتم:لو...
حرفم نصف موند وقتی لباش رولبام گذاشت و محکم منو بوسید.کنارم نشست و لبخندغمگینی زد و دستش برد سمت لپ و خامه از صورتم پاک کرد.
"چشمات...پف کرده..."
"تا صبح نتونستم بخوابم...پنجصبح یهو از خونه زدم بیرون بخودم امد دیدم تو لندنم."
"لو..."
"شششش من اینجام لاو..."
منو بغل کرد و اشکام از چشام راه گرفت و هق هقی کردم.
"دیکشو که کندم کردم تو دهن خودش میفهمه سمت دوست دختر من نیاد!"
از اغوش بیرون امدم وگفتم: لو...اون...به اونجا نرسید زین زد سرشو پوکوند!
ESTÁS LEYENDO
keeping your head up[L.T]
Fantasíaتو فقط چشمات باز کن...من بهت قول میدم تو دنیایی که داری باهم غرق میشیم تو فقط چشمات باز کن...من ترو باخودم به دهه ۶۰میبرم تا اهنگ بیتلز گوش کنیم و مث دیونه ها برقصیم چشم هات باز کن قرار تمام سالهای راک رو باهم مرور کنیم...