روز اول.

1.3K 250 16
                                    

خوب یادمه که خودم رو با پارچه های مشکی پوشونده بودم.

جلوم‌ نشسته بودی. شبیه آفتابی که درست روی موهای خرماییت می‌تابید لباس پوشیده بودی.

تیشرت زرد و شلوار جین آبی.

لیوان استار باکست دستت بود؛ می‌تونستم از روش Lewis رو بخونم.

سر نی رو گاز گرفته بودی و داشتی تلاش می‌کردی به دختری که کنارت نشسته بود نَخندی.

بهت خیره بودم. مثل یک اثر هنری پاهای کوتاهت رو  روی هم انداخته بودی و من بدون اینکه بخوام دفتر و مدادم رو دستم گرفتم تا بِکشمت.

موهای بهم ریخته. صورت استخونی و گونه های برجسته.

تو برای کشیدن زاده شده بودی.

برای یک لحظه نگاهم کردی. بهت خیره شدم.

اخم ظریف بین ابروهات تو این فاصله قابل تشخیص بود.

سرمو انداختم‌ پایین تا نقاشیم رو تکمیل کنم. و وقتی دوباره بهت خیره شدم؛ تو دیگه نگاهم نمی‌کردی.

28 Days [L.S]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora