روز سیزدهم.

634 206 19
                                    

I'll be waiting - Isak Danielson

*بذارید ووکال شروع بشه بعد شروع کنید به خوندن :))*

چشم هام‌ رو باز کردم و اولین چیزی که دیدم سقف سفید بود.

صدای آهنگ fall out boy از طبقه پایین می‌اومد. خیلی طول نکشید تا یادم بیاد من مست بودم و شب خونه زین خوابیدم. درست روی تختش.

صدای خنده های دو نفر می‌اومد و بعد تنها چیزی که جلوم دیدم تو بودی در حالی که دستت زیر تیشرت دخترت بود. در اتاق رو باز کردی و بدون توجه به منی که روی تخت دراز کشیده بودم رو تخت انداختیش و خودت افتادی روش.

پاهام رو جمع کردم و سریع روی تخت نشستم. بغض کردم؟ نمیدونم.

برگشتی سمتم. با حالت گیجی نگاهم کردی.

"هی! هز، زین نگفت این بالایی."

مهم بود؟ که من این بالام؟

دخترت انگار براش مهم نبود من اونجام. زبونش رو روی گردنت می‌کشید. اگه می‌دونست من عاشقتم بازم براش فرقی نمی‌کرد؟

بدون گفتن چیزی بلند شدم و کولم رو برداشتم و حتی وقتی اسمم رو صدا زدی برنگشتم.

از خونه زین زدم بیرون اما خونه نرفتم.

اون روز برای اولین بار گریه نکردم. فقط راه رفتم و خودم رو برای دوست داشتنت سرزنش کردم.

28 Days [L.S]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang