روی سبزه ها دراز کشیده بودم. سیگارم دستم بود و به آسمون نگاه میکردم.
اون آبیه، درست رنگ چشم های تو.
شاید حتی تا قبل از اینکه ببینمت از روز و آسمون آبی متنفر بودم.
درست وقتی داشتم فکر میکردم چیزی نمیتونه امروز رو خراب کنه؛ تو اونجا بودی. با اون.
موهاش رو قرمز کرده بود. میتونم قسم بخورم اونی که تنشه تیشرت توئه.
کتاب دستت بود. داشتی براش کتاب میخوندی؟ نمیدونم.
فقط یادمه اومد روی باهات نشست و بوسیدیش.
اون روز کل مسیر رو تا خونه دویدم و گریه کردم.
ВЫ ЧИТАЕТЕ
28 Days [L.S]
Фанфик"شاید هدف فقط کشیدنش بود. ولی نه روی کاغذ، روی قلبم." Highest Ranking : #1 in boy×boy #5 in shortstory