Friends - Ed Sheeran
بین ملافه های شیری رنگ تخت من خواب بودی.
اولین شبی بود که پیشم خوابیدی و حرف زدیم باهم.
بهم گفتی به نظرت جذابم و اگه فرصتش رو داشتی باهام قرار میذاشتی.
بهم گفتی تمام مدت عاشقم بودی و اگر قبول کردی تا با زین باشی به این دلیل بود که فکر میکردی من نمیخوامت.
عاشقی کردی براش تا عشق من رو فراموش کنی.
البته که مست بودی. من تمام مدت فکر میکردم تو استریتی و نبودی. و حالا ببین کجام؟ دور خودم یک دیوار کشیدم که حتی توام به سختی ازش عبور میکنی.
تو فرق داری با همه. تو شب رو با من صبح میکنی.
من رو میبوسی و بهم حس های مختلف رو انتقال میدی. ولی وقتی آفتاب طلوع میکنه و تو بیدار میشی؛ من بازم همون هری ای میشم که تو باهاش دوستی. دوستی که همیشه یک دوست میمونه.
YOU ARE READING
28 Days [L.S]
Fanfiction"شاید هدف فقط کشیدنش بود. ولی نه روی کاغذ، روی قلبم." Highest Ranking : #1 in boy×boy #5 in shortstory