روز بیست و چهارم.

635 197 19
                                        

Let Me Down Slowly - Alec Benjamin

امروز روی نوک کفشای آل استارت ایستادی تا زین رو ببوسی.

از پنجره اتاقم نگاهت می‌کردم وقتی لبه های کت چرم زین رو گرفته بودی و اون رو که بی حس همونجا ایستاده بود و حتی به خودش زحمت نداد تا یکم خم شه و راحت تر ببوستت، می‌بوسیدی.

ولی اگه اون من بودم لویی، به خودم می‌چسبوندمت و خم می‌شدم تا بتونم تا آخرین قطره خونتو به واسطه لبت بخورم.

من روانی نیستم من فقط دوستت دارم. سخته که قبولش کنی؟

28 Days [L.S]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin