_ اشلی؟؟؟!!!اشلی هم انگار به اندازه ی مارگارت تعجب کرده بود. او نگاهی به خونی که از دهان او سرازیر بود کرد و پرسید:" بهت آسیب زد؟!"
مارگارت سرش را به نشانه ی منفی تکان داد:" این خون من نیست..."
اشلی خندید. مارگارت بعد از پاسخ دادن خنده ی او با لبخندی به ناگاه تمام آنچه نوشیده بود را بالا آورد. خنده ی اشلی شدت گرفت. او با پایش ضربه ای به جینای بیهوش زد و گفت:" حال این مادر به خطا رو خیلی وقت بود میخواستم بگیرم. آخه از بین این همه تاپ باید عوضی ترینشون رو انتخاب میکردی؟!"
مارگارت چیزی نگفت. او آب خنکی به صورتش زد. خون او را از صورتش پاک کرد و با خودش قسم خورد که دیگر هرزه بازی در نمی آورد.
_ من میرسونمت خونه.
مارگارت قبول کرد. اشلی بعد از خداحافظی ای سرسری با چند نفر اشلی را از بار خارج کرد و به این ترتیب مارگارت سوار ماشین اشلی شد.
او چیزی نمیگفت تنها به اشلی زل زده بود که با ریتم آهنگ رادیو سرش را تکان میداد. وقتی به جلوی ساختمان رسیدند اشلی با دقت به مارگارت نگاه کرد:" میتونی راه بری؟"
مارگارت سرش را تکان داد و به ناگاه گفت:" بابت اون روز متاسفم... واقعا نمیخواستم که نارحتت کنم."
اشلی با لبخندی گفت:" من هم زیادی سخت گرفتم."
_ نه؛ حق با تو بود. تو خیلی چیز ها حق با تو بود.
_ خیلی چیز ها؟
مارگارت مستقیم تو چشم های اشلی نگاه کرد. تنها صدای نفس کشیدن او به گوش می رسید.
_ حق با تو بود که من دارم از چیزی فرار میکنم. دلیل اینکه به برلین اومدم برای همین بود...
_ تو یه قاتل سریالی ای؟!
مارگارت خندید. از آن خنده های بلند که تمام انرژی منفی آن روزش را از بین برد. اشلی خنده ی او را پاسخ داد:" پس دندون هم داری! خب اون چیه که ازش فرار میکنی؟"
لبخند مارگارت به سرعت از بین رفت. چهره ی باران جلوی صورتش نقش بست. او به آرامی لبخند میزد و جلو می آمد که بوسه ی نرمی بر لبان او بزند...
مارگارت احساس میکرد که به اشلی میتواند اعتماد کند. او دهانش را باز کرد. اما صدایی بیرون نیامد. اشلی پرسید:" دوست دختر قبلیت؟"
مارگارت سرش را تکان داد.
_ هنوز عاشقشی؟
این سوال سختی بود. مارگارت با آهی گفت:" نباید باشم..."
_ پس هستی...
بعد از یک سکوت طولانی اشلی گفت:" نظرت چیه بریم یه چیزی بخوریم و تو درمورد این دختر خاص به من بگی؟"
YOU ARE READING
Hit me harder
Romance"اگه برده م بودی بلایی سرت میاوردم که تا چند روز نتونی راه بری!" عشق یا شهوت؟ برای اشلی ، پورن استار بی دی اس ام، شهوت تنها چیزیه که معنی داره. و مارگارت در فرار از رابطه ی قبلیش با اشلی آشنا میشه و هردو تصمیم میگیرن رابطه ای تنها بر پایه ی شهوت رو...