بچه ها یکی دو پارت دیگه پارت پرایوت هست پیجو فالو کنید بتونید بخونید
شرط ووت :35
به ل _ حتما باید تو رابطه جنسی باشه
از ل _ اره ... و این که باید الفا ها اون بایت رو بدن تا عمل کنه و خب بایت یه الفا از یه انسان یه اومگا میسازه و الفا ها اومگا ها رو برای جفت گیری انتخاب میکنن .
به ل_ تو الفایی
از ل _ اره . من رهبر پکم ینی الفا های دیگه ای هم تو گروه هستن ولی من رهبرشونم
به ل_ چه باحال
از ل_ یه جورایی سخته تا باحال چون ما نباید بذاریم ادما بفهمن و باید با پکای دیگه که تو جنگل هستن هم مبارزه کنیم مثل پک جیک
با اومدن اسم جیک تنم به لرزه افتاد .
از ل _ هری نگفتی چطور با اون الکس اشنا شدی
با تعجب به صفحه گوشیم نگاه کردم . چرا اینقدر براش مهمه که درباره دوست پسرم بدونه .
به ل_ من و اون همو میشناختیم یکی دو سال هست اون دوست برادرمه و اون از روز اول روم کراش داشت
از ل _ اها .... میشناسمش به نظر من که پسر جالبی نبود اصلا! خیلی هم بی ادب بود
خندم گرفته بود . خیلی حسودی لویی تاملینسون . با قرار گرفتن دستی رو شونم برگشتم .
ا_ هری خوبی ؟
ه_اره یه لحظه وایسا
ا_ باشه
به صفحه گوشیم نگاه کردم و با دیدن اخرین حرف لویی دوباره لبخند زدم .
به ل _ نمیدونم... شاید ... ولی من باید برم
گوشی رو گذاشتم تو جیبم و به الکس نگاه کردم : چه خبر الکس خوبی؟
ا_ اره تو چطوری با کی چت میکردی
ه_ امممم...امممم با لو... یعنی استاد تاملینسون چون چند جلسه دانشگاه نبودم چند تا سوال ازش داشتم
ا_ اها خب با یه فیلم چطوری
ه_ اممم امروز فکر نکنم کلی جزوه های ناقص دارم
ا_باشه پس باز برنامه ریزی میکنیم
ه_ باشه ولی من الان باید برم سر کلاس
ا_ باشه فعلا
ه_ فعلا
سریع رفتم سر کلاس این کلاسو نمیخوام از دست بدم . وارد کلاس شدم . کلاسی که دور تا دورش پر از جدول مندلیوف و مواد شیمیایی و این جور چیزا بود کلاسو از نظر گذروندم تا زبن رو پیدا کنم .
مثل همیشه ته کلاس نشسته بود و سرش تو گوشی بود کنارش نشستم و الکی گلومو صاف کردم تا بهم نگاه کنه .
YOU ARE READING
Bʟᴀᴄᴋ ʟᴇᴀᴅᴇʀ [L.S](z.m){omega.vrs} C.O.M.P.E.L.E.T
Werewolfبه سفیدی نور در میان تاریکی ها.... ............................................ّ...................................... هری با لویی دوست میشه همون گرگینه ای که هری رو از دست اون متجاوز نجات داد. . .C.O.M.P.E.L.E.T