♓part 23♓

1.8K 290 89
                                    

شرط ووت :65

با اهنگ wolves از Selena بخونید

بیدار شدم و اولین چیزی که دیدم جای خالی لویی بود . یعنی کجا رفته بود. .

روی تخت نشستم و با یاداوری اتفاقات دیروز نیشم تا بناگوش باز شد .

یعنی الان من یه گرگینه ام . لونای این گله و جفت لویی .اگه امکان داشت لبخندم از اینی که هست بزرگتر میشد .

بعد از لباس پوشیدن بلند شدم تا برم دنبال لویی بگردم اما همون موقع درباز شد و لویی با سینی تو دستش اومد داخل .

لو _ سلام پرنسس.

ه_ هی به من نگو پرنسس .

لو_ هوممم... باشه ولی جواب سلام واجبه

ه_ باشه .... سلام لوبر .

خرندید و سینی رو گذاشت رو میز کنار تخت و خودشم نشست رو تخت و دستمو گرفت .

لو_ هری میخواستم بگم اگه تو بخوای ما امشب بریم با مادرت حرف بزنیم .

ه_ امشب؟

سرشو تکون داد.

ه_ امممم....خب... باشه .

لو_ خوبه پس عصر زود میریم .

ه_ نمیخواد مامانم درباره گرگینه بودن تو بدونه .

لو_ ولی به نظرم همه چیزو ی جا بگیم که بعدا اگه از کس دیگه ای شنید ازمون دلگیر نشه .

ه_ باشه پس قبوله .

لو_ حالا بیا صبحانمونو بخوریم .

بعد صبحونه فقط داشتم فکر میکردم که به مامان چی بگم و چطوری همه چیزو براش توضیح بدم .

از اونجایی که جیک منو گرفت بگم . نه اون زیاد مهم نیست .

بعد میپرسه چرا انقدر زود صمیمی شدید مگه استاد دانشگاهتون نیست .

هوفففف....اصلا میدونی چیه همونجا هرچی اومد تو ذهنت رو میگی .

به خودم که اومدم دیدم عصر شده . لویی اومد داخل و گفت : من اماده ام بیبی. هروقت حاضر بودی بریم .

ه_ همین الان بریم .

لو_ باشه . فقط به احتمال یک درصد اگر مامانت قبولمون نکرد . من همیشه پیشتم و تحت هیچ شرایطی تنهات نمیذارم .

لبخندی زدم و بازوشو محکم گرفتم : منم تحت هیچ شرایطی تنهات نمیذارم .

با هم راه افتادیم سمت خونه .

ه_ هی لویی الان سرعت من اندازه یه گرگ واقعیه

لو_ اره .

نیشخندی زدم و گفتم : پس نظرت چیه تا اونجا مسابقه بدیم .

لو_ هوممم بیبی بوی با اتفاقی که دیشب برات افتاد فکر میکنی میتونی بدویی؟

قرمز شدم و با صدای بلندی گفتم : معلومه که میتونم بدوم از تو هم تند تر میدوم .

Bʟᴀᴄᴋ ʟᴇᴀᴅᴇʀ [L.S](z.m){omega.vrs} C.O.M.P.E.L.E.T Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ