◆Part 13◆

6.4K 648 116
                                    


تهیونگ با دیدن سیگار بین لبهای گوشتی و کبود جیمین کنترلشو از دست داد.
درو محکم به دیوار پشتش کوبید تا جیمین از فاز عرفانی که توش غرق شده بود دربیاد و متوجهش بشه و درست لحظه ای که جیمین خواست بهش واکنش بده سیگارو از بین لبهاش دراورد و انداخت رو پارکت و با پاهاش تا میتونست لهش کرد.
انگار اون سیگار نصفه نیمه حکم جانگوک رو داشت!! تو ذهنش هزاران بار آرزو کرد که کاش اون لحظه جای سیگار، دست کثیف جانگوک زیر کفشش درحال له شدن بود!!
جیمین با یه من اخم آماده بود تا هر چی فوحش بلده بار تهیونگ کنه ولی همون لحظه که تهیونگ سرشو بلند کرد به ثانیه نکشید که یه طرف صورتش به شدت سوخت و گردنش به طرف مخالف خم شد!
همون دستی که با تموم توانش روی صورت جیمین فرود اومده بود داشت به وضوح می لرزید!
نفهمید کی بغض راه گلوشو بست.
نفهمید کی چشماش پر از اشک شدن و سنگینی کردن.
اشکاش با حرفایی که می زد دونه دونه و با سرعت از چشماش می ریختن. روی گونه اش مکثی می کردن و بعد کنار اون سیگار نابود شده فرود می اومدن!
نفهمید کی صداش از صدای آهنگی که از بیرون میومد بالاتر رفت!
_: حالم ازت بهم می خوره هرزه کثافت! به خودت نگاه کردی؟!؟ میدونی چی شدی؟؟؟ شدی یه جنده که برای دیک مردا خودشو میکشه!!
داری برا همه مردای بار جندگی میکنی!! اینو می بینی!؟!؟؟ میدونی این کاریه که جیمین ازش متنفر بود؟! میدونی این کاریه که جیمین مرگو بهش ترجیح می داد؟؟؟
اصن می فهمی اینارو یا نه؟!؟
یا نههههه؟؟؟؟؟ دوست داری هرزگی رو آره؟!؟!
_:آره!
فریاد های دورگه و بلند تهیونگ با همین جواب کوتاه جیمین فرونشست.
سینه اش بخاطر نفس نفس زدنش، بالا پایین میشد. یه قدم عقب رفت.
جیمین بالاخره برگشت طرف تهیونگ.
_: چیه؟! من که بهت هروقت خواستی دادم! هزار جور پزیشن و فانتزی روم اجرا کردی، حسابش که دستته؟!
_: اونا معالمه بودن!
_: زر نزن!...
جیمین با دستاش سعی کرد باریکه نازک خون کنار لبشو بند بیاره.
_: تو هر اسمی که میخوای روشون بزار! من باهات سکس کردم تهیونگ! تو هم مث همون مردایی که الان شاکی که براشون هرزگی میکنم به فاکم دادی!
انگششو از رو لبش برداشت. یکم خونی بود.
_: اوه نه صبر کن!
سرشو بلند کرد و با تهیونگ جشم تو چشم شد. با نگاه بی حس و خمارش تو چشمای عصبی و سرخ تهیونگ خیره شد و حرفاشو زد:
-: تو از یکی دیگه دلت پره! از جون جانگ کوک!!
پوزخندی زد. درست به طرف پارگی لبش تا خون لبش بیشتر خودنمایی کنه و تهیونگ بیشتر شکنجه بشه!
_: مگه نه؟؟
تیرش درست به هدف خورده بود. اونا همو میشناختن! بهتر از همدیگه حتی!! همون طور که جیمین حدس زده بود، عذاب وجدان قلب تهیونگو مچاله می کرد.
_: چیه میخوای جای جانگ کوک باشی؟!...یا نه همه این نمایشات واسه اینه که تو هم میخوای؟؟ رودربایسی واسه چی ته؟! بگو منم میخوام به فاکت بدم ولی پولشو ندارم. نترس برات مجانی حساب میکنم...
_: خفه شو!
تهیونگ تاسف بار ترین نگاهشو به هرزه روبروش انداخت و از اتاقش رفت بیرون.
جیمین سعی کرد آب دهانشو قورت بده!
چرا این کار براش سخت شده بود؟؟ چه مزاحمی تو گلوش بود؟! همونی که اگه برنده میشد ثابت می کرد هنوز ضعیفه! هنوز یه عروسک سکس بدبخته!!
پس خودشو محکم نگه داشت و وسوسه هایی که تو سرش برای گریه کردنو خالی شدن می چرخیدو کنار زد!
.......

[ Shameless ]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora