2(The first game)

650 80 12
                                    

و مسئله این بود که واقعا قرار بود بتونه؟!
هنوز چند ثانیه از بستن لب تابش نگذشته بود که تو جاش پرید، دوباره بازش کرد و متن رو خوند.
دوباره، سه باره، چهاره باره...
شاید نزدیک به صد هزار بار اون متن کوتاه رو خوند، با خودش تکرارش کرد و ازبرش شد.
زیر لب زمزمه کرد: این یکم عجیب نیست؟
دستش رو زیر چونه اش گذاشت: انتظار داشتم ازم بخواد یه کار خیلی فاک واری انجام بدم... این که مثل یه شوخی میمونه!
" مومو بازیکن شماره ۳۱۳
۴ ساعت دیگه وارد کوچه باریکی که کنار پارکینگ هوانجانگ هست شو، باید روی دیوار نقاشی بکشی. "
شاید واقعا همه چی توی این بازی یه شوخی مسخره بود و نباید خودش رو باهاش به چالش میکشید. اون سویون دیوونه مسخره بازیش گرفته بود و فقط میخواست اذیتش کنه.
اینکه نزدیک سپیده دم بخواد پاشه بره تو یه کوچه کوفتی که حتی دقیقا نمیدونست کجاست ته خریت نبود؟ نکنه این بازی یه تله بود تا دخترا رو از راه به در کنن و بدزدنشون؟
شت. نکنه یه حرکت مافیایی کوفتی بود؟!
اصلا تضمینی وجود داشت که یه نقاشی روی دیوار بتونه یه حرکت هیجان انگیز باشه و زندگی کسل کنندشو صفا بده؟
اصلا زندگیش کسل کننده بود یا فقط مثل احمقا تحت تاثیر حرفای چرت سویون قرار گرفته بود. مگه نه اینکه مومو زندگی آرومش رو دوست داشت. مگه نه اینکه فقط یکم دوز هیجان زندگیش کم بود؟ پس این گوه کاریا چی بود که درگیرش شده بود!
۴ ساعت دیگه دقیقا ساعت ۴ صبح میشد.
اگه والدینش متوجه میشدن که خونه نیست حتما از شدت ترس میمردن. بی شک مامانش انقد گریه میکرد که غش کنه.
اگه اون موقع توی اون کوچه کوفتی یه سگ ولگرد راهشو و میبست چی؟
شاید فقط باید این بازی لعنتی رو پاک میکرد و به سوهو اعتراف میکرد.
یکی محکم تو سر خودش کوبید و غر زد.
مومو: فقط انجامش بده مومو مطمعنن ترسناک تر از اعتراف کردن نیست
از هجوم افکار رنگ و وارنگی که به جونش افتاده بودن جونش به لبش رسیده بود. احساس میکرد سر درد گرفته.
شاید نزدیک به ۲ ساعت کامل فقط فکر کرد و فکر کرد.
تهش تاب نیاورد و بلند شد تا کمی آب بخوره که نگاهش به ساعت افتاد.
ساعت 4 صبح باید اونجا میبود و الان ساعت 30/2 شده بود.
هنوز وقت داشت. باید یکم بیشتر با W.X آشنا میشد‌. حالا که داشت ریسک میکرد باید اطلاعات بیشتری میداشت.
بازی رو روی گوشیش هم نصب کرد و وارد صفحه اصلیش شد.
یه تم بنفش و قرمزی داشت که باعث میشد دلت شور بزنه! اعصاب آدم رو متشنج میکرد.
کمی صفحه رو بالا و پایین کرد که نگاهش به صفحه ی "ستاره های شیطانی" افتاد.
کلمه 'Devil' با چنان فونت بزرگی طراحی شده بود که به آدم حس پوچی القاء میکرد.
ناخواسته رو کلمه شیطان کلیک کرد و واردش شد.
لالیسا تو رده ی اول قرار داشت!
پروفایلش رو باز کرد که یه عکس از یه دختر بی نهایت جذاب براش باز شد. عکسی که صاحبش رو خیلی خوب به یاد داشت.
مومو: واهاهاااااای این همون دختر خفنه اس!!!
بیوگرافیش رو باز کرد و با دقت خوندش
" لالیسامونوبان ~
کویین (ملکه) W.X
سن 22
مدت عضویت در بازی 2 سال
نماد در بازی "عروس مُرده"
پرطرفدارترین بازیکن W.x که بین طرفدارهاش به 'ملکه یخی'
معروفه، داری یک کارت طلایی و یک کارت خاکستری
امیتاز از 9/10 ~"

Black maskWhere stories live. Discover now