part 12

131 21 6
                                    

//تصویر:جونگین و مادرش، اون گوشه ام سهونه^^/// اگه گفتید اسم انیمه اش چیه؟:)))

.
.

.
.

"داری روش خط میندازی احمق!"

کوک از بازوی تهیونگ گرفت و کشیدش عقب تا از موتوری که بنظر میرسید برای جونگین حکم گنج رو داشت، دورش کنه.

"یااا من موتور ندیده ام! بزار یکم لمسش کنم حداقل!"

"تو جنگل زندگی میکردی مگه تا حالا؟"

لوهان با تعجب از تهیونگ پرسید و سهون در حالی که شقیقه هاش رو ماساژ می داد رو به آسمون برای بار ۲۳۳۴۴۶۷ دعا کرد:"خدایا...نجاتم بده..."

جونگین با خنده دست کوک رو گرفت و بازوی تهیونگ رو از چنگالش آزاد کرد.

"اشکال نداره کوک!"

بعد سمت تهیونگ چرخید و با ملایمت گفت:"میخوای سوار شی؟"

تهیونگ ذوق زده با چشم هایی که انگار توش آتیش بازی به راه افتاده باشه، تقریبا روی کول جونگین پرید:"آرهههههه"

.
.

لبخند از لب هاش جدا نمیشد.
چشم هاش جوری می درخشید که انگار به ناب ترین منظره ی تمامِ عمرش خیره شده.

دونسنگ دوست داشتنیش وسیع ترین نقش رو داخل این منظره داشت و خنده های زیباش به همه چیز رنگ می داد.

اون زخم ها به راحتی پاک شده بودن طوری که انگار هیچوقت روی پوست قشنگ دونسنگش پدیدار نشده بودن.

از جونگ توضیح نخواسته بود و اون هم حرفی نزده بود.
به تصمیمش احترام میذاشت.
الان چندانم ناراضی نبود.
چرا ناراضی باشه وقتی میبینه برادرش کنار اون جمعی که مشخص نبود چجوری پاشون به زندگی جونگ باز شده، تا این حد راحت و خوشحاله؟

جونگین خوشحال بود و همین کافی بود تا چانیول لبخند بزنه.
البته...شادیش تکمیل میشد...اگر...

"چانیووووول! اون پسر کوتولهه که همیشههههه تو کونش بودی جلوی درهههه! گمشو ببین چیکارت دارهههه! "

فریاد خانم کیم که بی شباهت به نعره های گراز ماده در حال زایش نبود تو کل عمارت اکو شد...

همه ساکت شدن و با چشمای گرد شده به چانیول نگاه میکردن.
البته چانیول هم دست کمی از بقیه نداشت.

"این...صدای مادرتون بود؟"

لوهان از جونگین پرسید و جونگین در حالی که از شرم سرخ شده بود ، با کف دست به پیشونیش کوبید.

خانم کیم با اخم وارد پارکینگ عمارت شد و خب...با دیدن ۶ نفر بجای ۲ نفر ۱۸۰ درجه تغییر کرد.

با عشوه موهاش رو از تو صورتش کنار داد و لبخند مصلحتی ای رو لب هاش که با حجم زیادی از رژ لب قرمز پوشیده شده بود، نشوند.

𝓵𝓪𝓼𝓽 𝓼𝓶𝓲𝓵𝓮 𝓸𝓯 𝓽𝓱𝓮 𝓶𝓸𝓸𝓷 "ᵏᴬᶤʳᶤᶳ"Where stories live. Discover now