سلام😍🌻
این اولین فنفیکشنی نیست که مینویسم ولی اولین تجربم توی واتپده
و راستش اولین ففیه که با عشق و جدیت بهش فکر کردم، چون شروع ایدش وقتی بود که لری و زیام و نایل قدم به زندگی من گذاشتن🙃🥲توی این فف هم لری داریم و هم زیام و نایل و خیلی شخصیتای دیگه که باهاشون آشنا میشین💙
بازم هررر سوالی راجع به هررر چیزی درمورد فف داشتین بپرسین و با کمال میل جواب میدم🥺 اینجا نمیگم چون شاید از نظر خیلی از آدمای قشنگ واتپد، اسپویل باشه و برای همین توی کامنتا بهتون میگمشون💙
و اگر بخوام یکم راجع به فید صحبت کنم، باید بگم که...
هر کدوم از کاراکترای داستان سختی های خاص به خودشونو دارن و هر کدوم به نحوی عشق رو تجربه میکنن و یاد میگیرن که با وجود اون سختی ها با عشق زندگی کنند و از خیلی هاشون عبور کنن یا به چیز های قشنگی مبدلشون کنن.و این داستان با همه ی شخصیت هاش با شور و شوق منتظره تا توسط چشمای قشنگ و ذهن بلند پرواز شما خونده بشه تا یه گوشه ای از ذهنتون یا شاید شاید شاید قلبتون رو اشغال کنه.
فقط انقده🥺🤏خیلی دوستتون دارم و متشکرم که این نوشته ها ارزش نگاه مهربونتون رو داشتن❤
ارادتمند شما
-Louxanne
DU LIEST GERADE
Fade The Nightmare [L.S][Z.M]
Fanfictionدستش رو به سمت اسلحش برد خاطره هاش رو هدف گرفت انگشتش رو روی ماشه فشار داد... و با نوازش های مرگ از خواب بیدار شد!