روح اون پسر داخل اتاق قدم میزد و برای فکر کردن و کنار اومدنِ لیام زمان میخرید.درست بود که همه چیز رو پذیرفته بود ولی خود زین هم میدونست اون پسر باز هم نیاز به سکوت کردن داره.
لیام: چرا دفترمو از زیر دستم میکشیدی؟
زین که تا الان توی اون سکوت گم شده بود با شنیدن صدای لیام سریع سرش رو بلند کرد و طوری که از چهرش معلوم باشه، پرسشی به لیام چشم دوخت.
لیام ابرویی بالا انداخت و زین، در لحظه ای انگار فهمید لیام چه چیزی ازش پرسیده بود، چون با خجالت سرش رو پایین انداخت و گوشه لبش کمی بالا رفت.
زین: عامم..خب نوشته های قشنگی بودن، داشتم میخوندمشون
اون پسر انتظار داشت که لیام سرش داد بزنه و بابت بی اجازه خوندن نوشته هاش سرزنشش کنه پس تصمیم گرفت عذرخواهی کنه.
زین: منو ببخش اگه نباید میخوندمشون؟
ولی لیام سرش رو به چپو راست تکون داد و آهی کشید.
لیام: اونا فقط بازی با کلماتین که هیچ شروع و پایانی ندارن....چرا فکر میکنی که قشنگن؟
زین اخمی کرد و به سمت اون اخموی ناامید قدم برداشت، جلوش زانو زد تا صورتش کاملاً مقابل چشماش قرار بگیره.
زین: هی رفیق؟ درسته با کتاب خوندن رابطه خوبی ندارم و یه روحم، ولی خب هنوزم میتونم بفهمم که چیزایی که مینویسی خوبن یا بد!
لیام نگاهش رو به چشمای بی رنگ زین داد و ابروهاش رو بالا انداخت.
لیام: پس تو فکر میکنی که خوبن؟ اینطور فکر میکنی؟
گفت و در جواب از زین لبخندی دریافت کرد.
چشم های لیام هم همراه خودش لبخند زدن.گاهی وقتا از اینکه نوشته هاش رو کسی بخونه خجالت میکشید، چون فکر میکرد که اون ها افتضاحن و طرف مقابلش بعد از خوندن اون ها دیدش نسبت به تمام کتابا تغییر میکنه و از تمام نویسنده ها و کتاب های دنیا نفرت پیدا میکنه!
لیام: میتونم یه سوال بپرسم؟
زین: آره خب!گفت و بلند شد و کنار لیام روی تخت نشست.
اون پسر کمی به سمتش کج شد تا بتونه بهتر نگاهش کنه.راستش هنوزم باور اینکه کنار یه روح نشسته و داره باهاش حرف میزنه براش سخت بود ولی سعی میکرد هیجان و گیج شدگیش رو پنهان کنه تا روح زیبایی که مقابلش نشسته بود رو نرنجونه.
چون لیام بهتر از هرکسی میدونست باور نشدن چقدر بی اندازه تلخه...
لیام: تو......یعنی روحا.....چه کارایی میتونین انجام بدین؟....یا مثلاً نمیتونین؟
YOU ARE READING
Fade The Nightmare [L.S][Z.M]
Fanfictionدستش رو به سمت اسلحش برد خاطره هاش رو هدف گرفت انگشتش رو روی ماشه فشار داد... و با نوازش های مرگ از خواب بیدار شد!