Love At School ❢ Vkook

📖P5📖

جونگکوک اسم جایی که تهیونگ توش بود رو بالاخره فهمید و به سمت اونجا راه افتاد..

وقتی رسید نگاهی به اون مکان انداخت. فکر نمی‌کرد آدم های پولدار هم به اینجور جاها بیان. داخل رفت و تهیونگ رو در حالی که سرش روی میز بود دید.

با دیدنش به طور واضح جا خورد. آخه اون با این وضع اینجا چیکار می‌کرد؟ مطمئنا باید اتفاق ناراحت کننده ای براش میفتاد که به چنین جایی بیاد و تا این حد مشروب بخوره! نگاهش رو با هوفی ازش گرفت و به طرف مسئول اونجا حرکت کرد.

"مشکلی پیش اومده آقا؟"

با صدای جونگکوک، تهیونگ متوجهش شد و سرش رو از روی میز برداشت و نگاهش کرد. بلند شد و تلو تلو خوران به طرفش رفت. نزدیک بود بیفته که جونگکوک به سرعت خودش رو حرکت داد و گرفتتش.

"تو همراه این بچه سوسولی؟ کلی مشروب خورده ولی پولشو نمیده.."

جونگکوک با تعجب به تهیونگ نگاه کرد. پولش رو نمیداد؟ چرا باید پولش رو نده؟ اصلا چرا انقدر مشروب خورده بود!

تهیونگ همینطور که دستش دور گردن جونگکوک بود تا نیفته بهش نگاه کرد.

"کیف پولمو جا گذاشتم ولی این عوضی نمی‌فهمه!"

جونگکوک چشم‌هاش رو یه دور چرخوند. خب مگه میشد پول ندی و بری!

"عیب نداره..خودم حساب میکنم..چقدر میشه؟؟"

بعد از حساب کردنش، همینطور که دست تهیونگ دور گردنش بود و نگهش داشته بود بیرون رفتن. تو همون نزدیکی یه سوپر مارکت بود و جونگکوک به زور تا اونجا بردتش و روی صندلی‌های بیرون نشوندتش.

"همینجا بشین تا برگردم."

خواست بره که تهیونگ مچ دستش رو گرفت. جونگکوک به طرفش برگشت و دید تهیونگ داره با اخم نگاهش میکنه. همینطور که در تلاش بود تا دستش رو به آرومی در بیاره، سعی کرد لحنش ملایم باشه:

"فرار نمیکنم..میرم از همین مغازه یچیزی میخرم و میام..حالا ولم کن.."

تهیونگ با بی اعتمادی نگاش کرد و بعد از چند لحظه با شَک ولش کرد. جونگکوک هم که دید اوضاع مرتبه رفت و یه آب معدنی خرید.

وقتی برگشت، یه صندلی رو رو به روی تهیونگ گذاشت و روش نشست. به چشم‌های تهیونگ زل زد. برعکس همیشه که نگاهش یخ بود، امشب نگاهش حس عجیبی به جونگکوک میداد.

آب معدنی رو باز کرد و یکم ازش رو رو دست خودش ریخت. بعد اون رو به سمت تهیونگ برد که تهیونگ صورتش رو با اخم عقب کشید.

"داری چه غلطی میکنی؟!"

"باید مستی یکم از سرت بپره..من نمیتونم تا خونت کولت کنم..ماشین هم که ندارم..توام که کسی همراهت نیست.."